عبدالرحمن فتحالهي: در دو سال و نيمي که از اشغال موصل بهوسیله داعش ميگذرد، عراق و بهموازاتش اقليم کردستان هم دچار چالشهاي عديدهاي، از مسائل اقتصادي داخلي خود اقليم تا مشکلات سياسي در روابطش بهويژه با خود بغداد شده است؛ هرچند جنگ با داعش با وجود تمام اظهارات بارزاني درباره استقلال، درواقع حکومت اقليم کردستان را به بغداد نزديک کرده است حتي اگر اين نزديکي فقط نتيجه ضرورت باشد اما کردستان عراق در تمام طول جنگ با تروريستها اکنون خود را در تبعيض دولت بغداد ميبيند که اين امر به تيرگي روابطشان منجر شده ولي بايد گفت که با وجود تمام اختلافات، به همان اندازه که عراق به کردها نياز داشته، کردها نيز به عراق نياز داشتهاند. بيرونراندن داعش از موصل و شمالشرق عراق، بدون کمک به يکديگر براي هرکدام از آنها بهتنهايي بسيار دشوار بود؛ باوجود بياعتمادي ميان اربيل و بغداد، نيروهاي عرب وابسته به دولت عراق و پيشمرگههاي کرد از نظر نفرات، مهارتهاي نظامي، اسلحه و تجهيزات از يکديگر حمايت کرده و عراق را بهسمت آينده بدون تروريستهاي داعش بردهاند اما بررسي اين تحولات و ساير تحولات اقليم کردستان عراق را در گفتوگويي با بلندپايهترين مقام سياسي اين اقليم در ايران، آقاي ناظم عمر دباغ، نماينده اقليم کردستان عراق در تهران به تحليل خواهيم نشست.
در يک نگاه کلي مسائل، چالشها و وضعيت کلي اقليم کردستان عراق را ميتوان به دو دسته کلي تقسيم کرد؛ اول، مسائل اقتصادي و دوم، مسائل سياسي، چه در داخل و چه در سطح منطقهاي اما گفتوگو را از مسائل اقتصادي اقليم شروع ميکنم زيرا شرايط داخلي کردستان بهشدت تحتتأثير آن قرار گرفته است؛ پس سؤال اول، وضعيت کنوني اقتصادي کردستان عراق در چه شرايطي است؟ و اساسا ريشههاي چالشها و مشکلات اقتصادي اقليم در چيست؟
متأسفانه وضعيت اقتصادي امروز، نه در اقليم که در جهان و منطقه با يک بحران روبهرو است؛ مخصوصا بعد از افت شديد قيمت نفت و متعاقب آن، ناامني و جنگ با داعش و تروريسم موجب شده که ريشههاي بحران اقتصادي و معيشتي اقليم کردستان، نمايانتر شود و ازهمينرو نيز وضعيت کنوني اقتصادي در منطقه کردستان عراق با رکود همراه شده و تقريبا حرکتهاي بازسازي، عمران و آباداني بعد از قطع بودجه از طرف دولت مرکزي بغداد که آنهم از ريشههاي شکلدهنده وضعيت کنوني اقتصادي بوده، تقريبا شتاب لازمه را نداشته و در برخي از نقاط هم متوقف شده است. درباره افت قيمت نفت بايد گفت که با کاهش بهاي نفت و با درنظرگرفتن اينکه خود اقليم هم به توليد و فروش نفت، آنهم در شرايطي که مستقل از دولت مرکزي بغداد، اين کار را شروع کرده، سبب شد تا با توجه به اين شرايط در برخي از موارد، بهناچار نفت را حتي به قيمتي کمتر از ارزش روز به فروش برساند ولي
در مجموع، اقليم کردستان امروز با بحران بزرگي ازنظر مالي و پولي دست به گريبان است اما از آنطرف با تلاشهاي مسئولان اقليم و متخصصان بهدنبال ايجاد راهحل و گشايش هستيم تا کردستان از اين بحران نجات پيدا کرده و انشاءالله بتوانيم در آيندهاي نزديک شاهد بهبود اوضاع اقتصادي کردستان عراق باشيم.
شما در فرمايشاتتان به يکي از ريشههاي مشکلات اقتصادي اقليم کردستان عراق، يعني قطع بودجه از سوي دولت مرکزي بغداد اشاره کردید اما در اين ميان، يک تشتت آرا وجود دارد؛ از يکسو، دولت مرکزي عراق مدعي است که در زمان تخصيص بودجه، کردستان بدون اجازه و هماهنگي به فروش نفت دست زده و از آنطرف هم، اقليم کردستان بارها اعلام کرده که بعد از قطع بودجه از سوي بغداد به فروش نفت روي آورده اما در واقع سناريوي حقيقي قطع بودجه اقليم کردستان چيست؟
اگر حقيقت سناريوي قطع بودجه اقليم را بخواهيد، بايد گفت که دلايل هردوطرف بهگونهاي درست است؛ يعني، چه ادعاي اقليم درباره فروش نفت بعد از قطع بودجه از سوي دولت بغداد و چه ادعاي بغداد مبنيبر فروش نفت در حين تخصيص بودجه و همه اين نکات فقط مبين يک چيز و آن سوءنيت است. بعد از سرنگوني رژيم بعث و نابودي صدامحسين انتظار داشتيم کردهاي عراق هم بهعنوان بخشي از خاک اين کشور در کنار اعراب اهلسنت و اهلتشيع از شرايط، امکانات و ذخاير این کشور به اندازه خود، نه بيشتر سهم داشته باشند و از اين امکانات بهره ببرند اما در واقع چنين نشد که يکي از اين موارد، توافق دوجانبه پروژه فروش و استخراج نفت مابين دولت بغداد و اقليم کردستان عراق بود که قرار شد در پارلمان عراق بررسي و تصويب شود اما بهدليل رغبتنداشتن به دادن چنين امتيازي به کردها، بررسي توافق به تعويق افتاد و مجلس هم اجازه تصويبش را نداد؛ در چنين شرايطي، اقليم کردستان بايد چهکار ميکرد؟ به موازات اين نيز بايد گفت، سالهاي متمادي بسياري، نفت زير پاي کردها را استخراج کردند و با پول آن، بمب و موشک بر سر همان کردها ريختند؛ حال ما خواستيم از اين نفت زير پاي خودمان براي آباداني، عمران و سازندگي استفاده کنيم زيرا ديديم اگر منتظر دولت بغداد باشيم، به نتيجهاي نميرسيم و اينطور شد که اقليم، بهصورت يکطرفه اقدام به استخراج و فروش نفت کرد و با ورود شرکتهاي نفتي، اعتراض دولت بغداد هم آغاز شد. از طرف ديگر، در همان توافق دوجانبه حق و اختيار براي استخراج و فروش نفت به مناطق نفتخيز داده شده و از همينرو بود که عمليات استخراج و فروش نفت را بدون تصويب پارلمان عراق در برنامه اقليم قرار داديم؛ پس در نهايت و با توجه به اين نکات، باورم بر اين است که هر دو طرف ماجرا درست ميگويند، يعني کردستان دست به فروش نفت نزد تا زمانيکه از قطع بودجه دولت بغداد مطمئن شد و از آنسو هم بغداد خواهان قطع اين روند بود تا بودجه را دوباره تصويب کند.
اما يکي از عوامل تشديد تنش زياد در دوره نخستوزيري المالکي، همين مسئله فروش نفت به ترکيه بود اما در واقع اين مسئله فروش نفت و جريان قطع بودجه تا چه ميزان در تيرهشدن روابط بغداد- اربيل تأثيرگذار بوده است؟
من متأسفم که اين حرف را ميزنم ولي تا اين لحظه در ميان برخي از دوستان عرب کشور و البته برخي از مديران سياسي، تفکرات ناسيوناليستي از جنس تفکرات بعثي وجود دارد و ازهمينرو نميتوانند، نه با کردها و نه با شيعيان کنار بيايند اما از آنطرف هم متأسفانه در ميان برخي از اعراب اهلتشيع نيز با اين منطق که شايد از جنس بعثي نباشد اما آنهم با کردها نميسازد، رفتار ميکنند. شما ببينيد آقاي اياد العلاوي که از دوستان آقاي طالباني و آقاي بارزاني و همچنين از چهرههاي اپوزيسيون خارجنشين لندني بود، در زمان تصدي نخستوزيري چه عملکردي در قبال کردها داشت يا آقاي دکتر ابراهيم الجعفري که ايشان هم از چهرههاي اپوزيسيون و مسئول حزب الدعوه بودند، چهکار کردند؟ ما انتظار داشتيم در دوران اين دو نفر که در گذشته هم به کردها و هم به شيعيان ظلم شده، سبب شود تا اين نقطه اشتراک هر دو (کردها و شيعيان) را به بهترين همپيمانان یکدیگر بدل کند و عوامل حفظ و تقويت ملي عراق همين همپيماني نزديک کردها و شيعيان باشد اما در عمل نهتنها اينطور نشد که حتي کردها خواستار برکناري آنها شدند و بعد هم که نوري المالکي، آنهم با رأي کردها روي کار آمد که قبل از تصدي پست نخستوزيري با آقاي بارزاني، يک سند 18 مادهاي همکاري امضا کرد اما در دوران زمامداري او، شرايطي براي کردها پيش آمد که ما آرزوي بازگشت ابراهيم الجعفري را داشتيم و اکنون هم که آقاي العبادي روي کار آمده، که بهنظرم رفتار معتدل کنونی او بهدليل شرايط موجود و وضعيت فعلي مبارزه با داعش و تروريسم است وگرنه ايشان هم اين تعديل رفتار را در قبال کردها کنار خواهد گذاشت. من در نمايشگاه مطبوعات تهران در دو سال پيش در مصاحبهاي قبل از رويکارآمدن العبادي اعلام کردم که براي اقليم، هيچ تفاوتي ندارد که چه کسي پست نخستوزيري را تحويل بگيرد زيرا حل چالش با تغيير شخص نيست بلکه با تغيير تفکر روي ميدهد وگرنه که ادامه اين تفکرات، تداومبخش شرايط کنوني است.
اما يکي از عوامل تشديد چالش اقتصادي را که در منطقه اقليم کردستان مطرح نشد، بايد در دوراني ديد که کردستان با شيب تندي به آباداني، عمران و سازندگي روي آورد؛ در اين دوران، فساد اداري- مالي اوج گرفت. شما ميزان تأثيرگذاري اين فساد را در بهوجودآمدن چالشهاي اقتصادي کنوني اقليم کردستان چقدر ميدانيد؟
اگر روي فساد بهعنوان يکي از ريشههاي مشکلات اقتصادي اقليم تأکيد داريد، بايد بپرسم در کدام کشور فساد نيست؟ شما به روزنامهها و رسانههاي خودتان در ايران نگاه کنيد. وامهاي کلان، فساد بانکي بابک زنجاني و...، نهتنها در ايران بلکه در همه کشورها با شدت و ضعف اين مشکل وجود دارد؛ از لبنان و ترکيه گرفته تا انگليس، فرانسه و حتي آمريکا. مگر ترامپ در شعارهاي انتخاباتي، وعده مبارزه با فساد را نداد اما به نظر من اينجا مسئله فساد نيست بلکه سوءمديريت است، يعني هرکسي که سر کار ميآيد، براي شخص قبلي يک سناریو ميسازد اما از آن طرف هم کل مسئله را بدون اصالت نميدانم و مانند دود بدون آتش نيست ولی نبايد از خود آتش بزرگترش بکنيم و بههميندليل نبايد مسئله فساد را ناديده گرفت زيرا ادامه آن موجب نابودي جامعه ميشود و بايد براي حلش به فکر چاره بود تا هم وضعيت معيشتي مردم درست شود و هم اصلاح امور را درپي داشته باشد که همين افزايش نسبي قيمت نفت، خود نقطه اميدي براي بسترسازي همين اصلاحات ميتواند باشد.
براي سؤال آخر در حوزه اقتصادي؛ جنگ با داعش و مبارزه با تروريسم، يک بودجه فزاينده نظامي سنگين را بر دوش اقليم گذاشته، از آنطرف هم بحث حقوقبگيران معلم و کارمندان دولت و تصريف امور معيشتي مردم اما سؤال اينجاست که ادامه اين شرايط، آنهم در اين وضعيت جنگزده، اقليم کردستان را از نظر اقتصادي به کدامسو ميبرد و اساسا راهحل کردستان عراق براي حل اين مشکلات و چالشها چيست؟
همانطور که قبلا هم گفتم، مشکل ما سوءمديريت است؛ اول اينکه حدود 67 درصد بودجه در اقليم، فقط صرف پرداخت حقوق ميشود و چنين چيزي در هيچ سيستمي و در هيچ کشوري وجود ندارد و اين به چه معناست؟ به معناي سوءمديريت خود اقليم. دوم اینکه وقتی جنگ با داعش و تروريسم در کردستان شروع شد، بديهي است که حقوق پيشمرگهها، خريد اسلحه و هزينههاي لجستيکي نيز افزايش مييابد که اين موارد موجب تحميل شرايط سخت اقتصادي به اقليم شده و علاوهبراين مشکلات، حتي در صورتي که جنگ با داعش تمام شود، بازهم ما شاهد تداوم بحران اقتصادي در کردستان عراق هستيم زيرا بعد از جنگ، نوبت هزينه بازسازي ويرانيهاي ناشي از آن فراميرسد؛ هزينههاي بازسازي خانهها، جادهها، برق، بهداشت و...، همه اين موارد مستلزم سرمايه است و بنابر گفته آقاي العبادي، نخستوزير عراق، جنگ دوساله با داعش، حدود 36 ميليارد دلار هزينه براي عراق داشته است. ما در شرايط و وضعيت سياسي- مديريتي خاصي در اقليم هستيم، يعني کردستان يا بايد به عقب برگردد يا شرايط کنوني را جلو ببرد که هرکدام، اقتضائات خود را طلب ميکند اما از آنطرف، آيا بغداد هم روي سياستهاي قبلياش پافشاري ميکند و به تنش ادامه ميدهد؟ در صورتي که طبق قانون اساسي عراق، ما جزئي از خاک اين کشور هستیم و خود را جدا از عراق نميدانيم اما آيا رفتار ما بايد در قالب فدراليسم باشد يا کنفدراليسم؟ وقتی این تعریف درست روابط با دولت بغداد شکل گرفت، آن زمان بايد سهم کردها متناسب با حقشان از نظر سهم سرمايه، امکانات، شرايط اقتصادي مناسب پرداخته شود و شايد توافقات غيراستانداردي که اقليم قبلا داشته و من برخي از آنها را اشتباه ميدانم، سبب ايجاد بحران شده اما حال بايد چه کار کنيم؟ به فکر حلش باشيم و يا اينکه بحران، پشت بحران بيافرينيم و به توافق نرسيم؟ نکتهاي که دراينميان بايد بگويم، اين است که هم در ميان اقلیم، هم در دولت مرکزي، برخي حيات و زندگيشان در ايجاد بحران بوده، يعني سود و منفعت آنها در اين شرايط است. شما اوضاع را ميبينيد؛ علم سياست مانند شعر و موسيقي نيست بلکه علم ارزيابي امروز، براي تحليل فرداست، وقتي من شرايط امروز را ميبينم، براي ساختن آينده مناسب بايد به فکر راهحل باشم، نه به ادامه اين تنشها و بحرانها بپردازم و در آخر بايد بگويم که من اين نيت خير يافتن راهحل را در عراق به صورت جدي نميبينم و منظورم از عراق، کل عراق است.
اکنون به شرايط و اوضاع سياسي منطقه اقليم کردستان ميرسيم؛ يکي از مشکلات اساسي اقليم در اين حوزه، مبارزه با داعش و تروريسم است و ديگري هم تنش ميان اربيل- بغداد ولي دراينميان، يک پارادوکس رفتار سياسي در اين روابط وجود دارد؛ از يکسو در جنگ با داعش و تروريسم ميان هر دو بسيار خوب و هماهنگ عمل ميشود اما زماني که نوبت به روابط ميان کردستان و دولت بغداد ميرسد، تنشي بهوجود ميآيد که آقاي بارزاني در سفر سپتامبر سال گذشته ميلادي خود به بغداد، اعلام شکست و بهبنبسترسيدن اين روابط را داشت و گفت که ميتوانند همسايگان خوبي براي هم باشند؛ دليل اين تناقض و پارادوکس سياسي چيست؟
اين هماهنگي، ناشي از وجود يک تهديد مشترک است و در اين صورت در برخي اوقات، اهميت اين تهديد، مشکلات سياسي روابط را در اولويتهاي بعدي قرار ميدهد اما آقاي العبادي که امروز به کمک کردها نياز پيدا کرده، نبايد به فکر فردا و ظهور مشکل جديد و داعش تازه باشد که براي مقابلهاش دوباره به کمک کردها نياز پيدا ميکند؛ بنابراین براي تداوم همکاري بايد مشکلات روابط حل شود ولي بهخاطر اينکه نگذاريم اين همپيماني براي مبارزه با داعش از ميان برود، سکوت ميکنيم اما من اين سکوت سياسي دولت بغداد را که بررسي ميکنم، قصد و نيتي براي پرداخت سهم کردها بعد از اتمام مبارزه با داعش در آن وجود ندارد که اگر وجود داشته باشد، همين امروز متحد ميشويم و جديتر هم ميجنگيم ولي امروز نهتنها بغداد بلکه همپيمانان اربيل در مبارزه با تروريسم هم نميخواهند سهم کردها را بدهند. جنگ با داعش، جنگ سوريه و عراق در رقه و موصل و... نيست؛ شما نگاه کنيد چند کشور در اين جنگ حضور دارند؟ اين کشورها چرا به رابطه با اقليم کردستان علاقه دارند؟ اما در مقابل به دادن حق کردها پايبند نيستند و بهتازگی ترامپ در سخنرانياش، کردها را مبارزان و چريکهاي خوب و قدرتمندي دانست اما چرا به مشکلات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي کردها اشاره نکرد، يعني اين چريکها بايد از سوی بقيه حمايت شوند اما تا کي؟ تا نابودي داعش؟ بعد چه؟ برميگرديم به نقطه اول؛ پس چنين شرايطي موجب ميشود به قول شما، آقاي بارزاني بگويد ما فقط ميتوانيم همسايههاي خوبي براي هم باشيم اما اين واکنش به اين شرايط است. ما در رابطه اقليم با بغداد، نکات و مسائل حقيقي و حقوقي داريم، يعني طبق توافقنامههايي که در سايه قانون اساسي عراق انجام داديم، صاحب حق و حقوقي هستيم و اکنون بايد اين توافقات اجرايي شوند، چرا نميشوند؟ وقتي اجرا نميشوند، کردها که خود را بخشي از عراق ميدانند و در ساختن و آبادانياش سهم داشتهاند، اکنون ناديده گرفته ميشوند بايد به چه راهحلي بينديشند؟ زمان حمله به رژيم بعث، پايگاه ناتو و آمريکا، نه در ترکيه و سوريه که در کردستان بود، همچنين مهر اول ارتش عراق پيشمرگهها بودند که در کربلا، نجف و بغداد و... جنگيدند و مبارزه کردند و هنوز هم در آن نقاط از شجاعت نيروهاي کرد تعريف ميشود، پس چرا براي جنگ و مبارزه مسلحانه کردها بايد حضور داشته باشند اما در زمان صلح و استفاده از امکانات و سرمايه و مديريت کشور، آنها را حذف کرد؟! مگر همين آقاي طالباني در دوران رياستجمهورياش بر عراق به جايي نرسيد که آيتالله سيستاني درموردشان گفتند؛ طالباني، دريچه و عامل امنيت عراق است، پس همه بايد بپذيرند که ما هم در کنار سايرين هستيم.
اما از آنطرف هم آقاي بارزاني، اعراب اهل سنت را در نشستي براي تشکيل فدراليسم اعراب اهل سنت به اربيل دعوت کردند؛ آيا اين رويکردها و اين رفتارها موجب افزايش تنش نميشوند، آن هم درحاليکه دولت بغداد با فدراليسم خود کردها هم مشکل دارد؟
چرا تنش ايجاد شود؟ در قانون اساسي عراق، تصويب شده که مناطق بالاي سه استان ميتوانند يک اقليم فدرالي باشند، پس اگر فدراليسم کردستان، منطبق با قانون و واقعيت است، چرا فدراليسم، اعراب اهل سنت يا شيعيان نباشد؟ اکنون اعراب اهل سنت با کردها و شيعيان سازگاري ندارند، شيعيان هم همينطور؛ ما خواستار سازش، همگرايي و همکاري هستيم اما زماني که اين امر محقق نميشود، چارهاي جز فدراليسم است؟ البته آز آنطرف هم شرايط امروز، منطق اجازه تشکيل يک کشور را به کردها نميدهد اما همين شرايط هم اجازه نخواهد داد به کردها ظلم شود. ما در راستاي مباني حقوق بشري، خواستار حقوق اوليه خود هستيم که حقوق ملي، يکي از آنهاست و بعد هم حق تکلم به زبان خود، لباس، فرهنگ، حق شراکت در مديريت کشور، برخورداري از انتخابات آزاد و... ؛ ما خواهان اين امر هستیم اما وقتي ما را از اين حقوق محروم ميکنند، چهکار بايد کرد؟
از آقاي طالباني گفتيد، چرا مديريت فؤاد معصوم در دوران رياستجمهورياش بر عراق را با توان مديريتي آقاي طالباني در دوران رياستجمهورياش نميتوان قياس کرد؟
به نظر من، هر فرد و شخصي، خصوصيات خاص خود را دارد، چه طالباني، چه فؤاد معصوم و چه آقاي بارزاني ولي از نظر مديريت بحران و مديريت کلان دولتي، هيچکس طالباني نميشود و دوست و دشمن به آن معترف هستند.
اما رابطه ترکيه با اقليم کردستان را چگونه ميبينيد؟ زيرا برخي معتقدند که آنکارا استفاده ابزاري از اقليم در روابطش با کردستان را براي خود تعريف کرده چون اکنون ترکيه با کردهاي خود روابط بهشدت متشنجي را دارند؛ تحليل شما دراينباره چيست؟
اين مسئله به نيت ترکيه برميگردد و بايد از آن طرف تحليل شود، نه ما کردها وگرنه کردها در ايران، عراق، سوريه و ترکيه بهدنبال منافع خود هستند، شايد دولتي باشد که از اين امر بهعنوان ابزار استفاده کند و برخي دولتها هم به نيت نژاد و قوميت ولي بايد گفت که شرايط اقليم کردستان به گونهاي است که خواهناخواه به روابط با ترکيه نياز داريم و نميتوان از آن چشم پوشيد. بايد گفت که در زمان مسئله فروش نفت، ايجاد خط لوله نفتي و...، ترکيه اولين کشوري بود که دست همکاري بهسوي اقليم دراز کرد و باعث شد تا امروز منفعت تأمين انرژي ارزان را از اين رابطه ببرد. بعد هم قبل از اين ماجرا، در جنگ هشت ساله ايران و عراق و جنگ خليجفارس، ترکيه با بازکردن مرزهايش بهروي کردستان سبب رونق اقتصادي شد. وقتي کشوري بهدنبال حفظ منافعش باشد، حتما بايد اين راه را تثبيت کند ولي اينکه در مرحله اول، افراد بهعنوان ابزار تلقي شوند، وجود دارد اما در ادامه، اين ابزار را بايد به مسائل استراتژيک نسبت داد؛ يعني در اين مرحله، شايد قالب ابزاري باز هم وجود داشته باشد اما اين ابزار ديگر به نفع شخص يا گروه و حزب نيست بلکه به منفعت مردم و کشور است.
اما ايران؛ از يکسو تهران صاحب نفوذترين دولت در بغداد است و ازسويديگر، روابط بسيار گرم و صميمي با اقليم دارد؛ به گونهاي که براي درگذشت آيتالله هاشمي (ره) مراسم بزرگداشت و بناي يادبودي برپا کردند؛ با اين اوصاف، تهران ميتواند بهعنوان يک واسطه در ترميم روابط اربيل- بغداد نقش سازندهاي ايفا کند؟
همچنان که شما اشاره کرديد، تهران روابط سازندهاي با اقليم و بغداد دارد و لازم است که سطح اين روابط و عمق اين روابط هم بيشتر شود و زماني که دولتي با اقليم مشترکات فراواني داشته باشد، حتما ميتواند در ازبينبردن تنش ميان اربيل و بغداد، نقش مثبت و سازندهاي را ايفا کند ولي نميتوان گفت که قطعا توان حل صددرصدي تنش را دارد زيرا اين نيت و باور حل تنش به نظر من در بغداد جدي نيست اما شايد تهران بهعنوان تضمينکننده ايجاد اين نيت و اعتقاد، بتواند مسئله تنش را به سرانجامي برساند.
اما مسئله برکناري هوشيار زيباري، وزير دارايي عراق هم مزيد بر تنشها شد که برخي آن را توطئه عليه آقاي بارزاني و برخي آن را توطئه عليه آقاي العبادي ميدانستند اما در واقع اين مسئله را چگونه ميتوان تحليل کرد؟
متأسفانه تفکرات ناسيوناليستي، مشکلات را شخصي، فردي و حزبي ميکند وگرنه ضمن احترام به آقاي زيباري، ايشان يک وزير بيشتر نبود اما چرا اين مسئله اين قدر بزرگنمايي شد؛ نخست اینکه آقاي بارزاني از آقاي زيباري حمايت کردند و دوم اینکه اگر هم قصد توطئه عليه العبادي وجود داشت، چرا مستقيم خود العبادي را نشانه نرفتند. به نظر من، در عراق به اندازهاي که تلاش براي حفظ منافع فرد و گروه وجود دارد، تلاش براي حفظ منافع مردم وجود ندارد. ما در دوراني براي منافع مردم در بغداد با صدام حسين و رژيم بعث مذاکره کرديم، مگر بدتر از صدام حسين هم بود؟ يا مثلا دولت ترکيه چه جناياتي در حق کردها که نکرده اما امروز بايد پذيرفت که شرايط تغيير يافته و بهترين تغيير از نظر من، تغيير تفکرات منفي براي حل مشکلات و چالشها و ايجاد باورهاي جديد و نيتهاي مثبت و تازه است. زماني 60 درصد عراق بعثي بودند اما آيا ميتوان همه آنها را اکنون به اين جرم کشت؟ ما حتي نتوانستيم تمام سران بعث را بکشيم، پس در نهايت، راهحل فقط ازبينبردن تفکرات مخرب شخصي و حزبي است.
بعد از جنگ سوريه، يکي از مهمترين بازيگران بينالمللي، يعني روسيه به منطقه راه يافت و در ادامه حضورش در منطقه، در اقليم کردستان عراق، دفتر کنسولگرياش را افتتاح کرد اما حضور مسکو در خاک اقليم براي آمريکايي که اقليم را تنها شريک خود ميدانست، يک تهديد محسوب نميشود؟ و آيا افتتاح اين کنسولگري سبب نميشود که اقليم بين اين دو ابرقدرت جهاني گرفتار شود؟
من يک سؤال از شما دارم؛ اگر سهمخواهي و جنگ قدرت بين اين کشورهاي بزرگ نبود، ما شاهد جنگ در خاورميانه بوديم اما در پي همين شرايط، بازيگر مهمي که مدتي در منطقه غايب بود، يعني روسيه، اکنون بازگشته است. بعد از حضور داعش و بهواسطه ايران، مسکو وارد منطقه شد و اکنون با قدرت روزافزونش در کنار همکاري با ترکيه و ايران که بعدا هم ميتواند چين را هم به جرگه خود اضافه کنند، در پي ايجاد يک ورشوي جديد در مقابل ناتو هستند اما همانطور که گفتيد، شايد کردستان ميان اين سهمخواهيها گير کند، من منکر آن نميشوم. شما به نشست آستانه نگاه کنيد، کردها اکنون بازيگر نيستند، يک مهرهاند زيرا اگر بازيگر بودند، بايد به نشست آستانه دعوت ميشدند و همين امر سبب شد تا در اولين واکنش P.Y.D اعلام کند نتايج اين نشست را قبول ندارد.
اما اقليم کردستان عراق بعد از ظهور ترامپ چه وضعيتي خواهد داشت؟ و در کل اقليم، قبل و بعد از ترامپ، چه تغييري در روابطش با ايالاتمتحده خواهد داشت؟
ما قطعا نميتوانيم درباره آن اظهارنظر کنيم ولي ميتوان ارزيابي و پيشبينيهاي کلي در اينباره داشت. اگر به تاريخ و سياست آمريکا نگاه کنيم، به اين نتيجه ميرسيم که با تغيير رئيسجمهوري در آمريکا، استراتژي روابط خارجي واشنگتن تغيير نميکند، شايد در تاکتيک هر رئيسجمهوري رفتار خاص خود را داشته باشد اما در سطح راهبردي، چنين تغييرات اساسي اتفاق نميافتد. پس بايد گفت، استراتژي آمريکا از همان ابتدا براي منطقه خاورميانه در اختيار داشتن ذخاير نفتي و سرمايههاي گازي و تأمين انرژي از اين منطقه بوده است؛ البته بايد گفت که آمريکا ديگر قدرت سابق را ندارد، همانطوري که روسيه هم قدرت دوران شوروي را ندارد که بتوانند مانند دوران قبل به کشورها تحکم کنند. امروز اين قدرتها در مبارزه با داعش چقدر توانستند مؤثر باشند؟ اکنون که داعش با تمام اين هزينهها و جنگها تازه از موصل خارج ميشود، به کجا ميرود؟ و به همين دلايل براي آمريکا بهصرفه نيست که مشکلاتش را بيشتر از پيش کند، از آن طرف هم مسئله کردها به ايران، سوريه، عراق و ترکيه مربوط است؛ يعني کرد با فارس، عرب و ترک ارتباط دارد، شما به حمايتها و مساعدات آمريکا به PYD بنگريد که بارها ترکيه، قطر و عربستان خواستار قطع اين کمکها شدند ولي در ديگرسو، درخواست حمايت را از حکومت اقليم کردستان عراق داشتند، همه اينها بازي منافع است، پس با درنظرگرفتن اين شرايط نميتوان بهصورت قطعي نظر داد اما همانطور که گفتم، اگر به استراتژي آمريکا نگاه کنيم، تغيير چندان مهمي در منطقه صورت نخواهد گرفت ولي در داخل آمريکا شايد رفتارهاي متفاوتي را شاهد باشيم.
اما در آخر، آينده اقليم کردستان عراق با وجود تمام اين مسائل، چالشها و مشکلاتي که به تحليلش نشستيم، به چه سمتي پيش خواهد رفت؟
اينجا دو موضع وجود دارد؛ يکي، اعتقاد شخصي خودم است که بيان نميکنم و ديگر، تجربه شخصيام بوده که در اينباره مطرح ميکنم؛ تجربه به من آموخته که بايد اميد داشت، ما زماني که به مبارزه دست زديم، اميدهاي بسيار زيادي براي کردستان داشتيم که هنوز اين اميد در درون من و همچنين اقليم کردستان وجود دارد که وضعيت کنوني را به سمت ثبات و بهبود شرايط پيش ببريم.