«ناظم دباغ» در گفت‌وگو با روزنامه جوان: خواستار تقويت هم‌پيماني كردها و شيعيان هستيم

جعفر تكبيري ـ «ناظم عمر دباغ» نماينده اقليم كردستان عراق در جمهوري اسلامي است. وي متولد شهريور ماه 1327 در شهر كويه در کردستان عراق است و پيش از آنكه خود را ديپلمات بداند، يك معلم معرفي مي‌كند. وي در حالي نمايندگي اقيلم كردستان عراق در ايران را به‌عهده دارد كه از هم‌رزمان و اقوام «فؤاد معصوم» رئيس جمهور فعلي عراق است. اگرچه مي‌گويد اين دوستي نزديك، قرار نيست تأثيري در ارتقای سمت وي داشته باشد. اين موضوع را هنگام نشان دادن عكس‌هاي قديمي خود با «فؤاد معصوم» در كوه‌هاي كردستان به ما مي‌گويد. مصاحبه با «ناظم دباغ» در حالي در محل دفتر كارش شكل گرفت كه اين دفتر، نمادها و المان‌هاي زيادي از فرهنگ كردي در خود جاي داده بود؛ از تابلوها و تصاوير رقص كردي گرفته تا پرچم كردستان عراق در كنار تصاويري از «جلال طالباني» و «مسعود بارزاني». اگرچه بر خلاف ديدگاه مصاحبه كنندگان، «ناظم دباغ» كه سکاندار اين نمايندگي را به عهده دارد، لباس كردي به تن نكرده است. وي در توضيح اينكه چرا از لباس كردي استفاده نمي‌كند، مي‌گويد: «از روزي كه از كوه پايين آمديم؛ ديگر لباس كردي نپوشيدم. تعصب ملي اين نيست كه من لباس كردي بپوشم و عملم عكس این باشد. وقتي شما مظلوم باشيد مجبور هستيد لباس كردي بپوشيد و آهنگ كردي پخش كنيد تا اثبات كنيد كه هستيد، اما من به اين موضوع اعتقاد ندارم.»

«ناظم دباغ» در گفت‌وگو با خبرنگاران روزنامه جوان به سوالات مختلف اين روزنامه، پيرامون موضوع داعش و ديگر مسائل مربوطبه اين اقليم پاسخ داد. آنچه در ادامه مي‌خوانيد حاصل اين گفت‌وگوي يك ساعته است:

 

آقاي دباغ با تشكر از زماني كه به ما اختصاص داديد. در پاسخ به سوال اول بفرماييد كه چرا پس از فروپاشي رژيم صدام و آرامش نسبي كه پس از خروج نيروهاي خارجي از عراق در اين كشور شكل گرفته بود، گروهكي مثل داعش در خاك اين كشور سر بيرون آورد؟

ببينيد آن آرامشی که شکل گرفته بود؛ نسبي‌تر از نسبي بود. پس از سقوط صدام، انفجارهاي مختلفي در سطح عراق به وقوع مي‌پيوست و اين طور نبود كه آرامش كامل برقرار باشد. به نظر من، اين به سياست آمريكا باز مي‌گردد. تاريخ آمريكا را اگر خوب دقت كنيم،‌اكثر ديكتاتورهاي دنيا زيردست آمريكايي‌ها رشد كردند و توسط خود آمريكايي‌ها نيز سرنگون شدند. «صدام حسين» در عراق، «علي محمد صالح» در يمن، «حسني مبارك» در مصر، «معمر قذافي» در ليبي، «طالبان» در افغانستان و حتي «شاه ايران» همگي جزو ديكتاتورهايي بودند كه توسط آمريكايي‌ها حمايت مي‌شدند و سپس توسط آمريكايي‌ها سرنگون شدند. نكته مهمتر اين‌كه به جز ايران، در بقيه كشورها باز حكومت‌هاي آمريكايي قدرت را در دست گرفتند. البته نبايد فراموش كرد كه در برخي اوقات ديكتاتور يك فرد است و در ديگر اوقات نیز، ديكتاتوري يك سيستم است. آنها مي‌خواهند كه مردم كشورهاي مختلف همواره به آمريكا نيازمند باشند و گمان كنند كه اگر توانست ديكتاتور قبلي را بردارد، ديكتاتور جديد را نيز مي‌تواند سرنگون كند. من قبلا يك يادداشت براي روزنامه ايران نوشتم و در آن عنوان كردم كه داعش زاده سياست‌هاي اشتباه غرب است و ريشه آن در جنگ جهاني اول است. شما مشاهده كنيد زماني كه دنيا به بلوك شرق و غرب تقسيم شد، بلوك غرب هزينه‌هاي زيادي بر روي جنبش ديني و مذهبي انجام دادند تا مقابل ماركسيسم و لنينيسم بايستند. اين حركت از دو نقطه شروع شد، اول در افغانستان بود و زماني كه شوروي اين كشور را اشغال كرد، غرب سعودي‌هاي سلفي و اخواني نظير «اسامه بن لادن» را برجسته كرد تا عليه شوروي بجنگند. اين جريان‌ها در ادامه، از خط كشورهاي حامي خود خارج شدند و يك نوع استقلال را تجربه كردند. اين روند تا آنجايي ادامه داشت كه واقعه 11 سپتامبر به وقوع پيوست و آمريكايي‌ها به هوش آمدند. آنها به افغانستان حمله كردند و باعث فروپاشي طالبان شدند و سپس با همين بهانه به عراق لشكركشي كردند و ارتش اين كشور را نيز از بين بردند. اما پس از فروپاشي ارتش عراق، القاعده عراق، بعث سابق، جهاد اسلامي، انصار السنه، انصار الاسلام و چندين گروه تروريستي ديگر تشكيل شدند.

در جريان بيداري اسلامي نيز ديديم، كه در مصر حكومت مبارك سرنگون شد و مرسي با انتخابات روي كار آمد اما پس از گذشت يكسال، وي را كنار زدند و حكومتي ديگر را بر سركار آوردند. سپس آمريكا دست روي سوريه گذاشت و به بهانه برداشتن «بشار اسد»، براي تقويت حكومت اسرائيل، اپوزيسيون سوري را حمايت كرد. «بشار اسد» در اين ميان دچار اشتباه شد و از بعثي‌هاي عراقي، حمايت كرد و با توجه به رشد سيستم اسلامي در رژيم بعث عراق در آخرين روزهاي حكومت صدام، اين روند باعث افزايش افراطي‌گري به نام اسلام در سوريه شد. قطر، ‌عربستان و تركيه در آن زمان متحد شدند تا حكومت سوريه را در عرض 30 روز از بين ببرند و همين موضوع باعث شد كه داعش را مورد حمايت‌هاي خود قرار دهند. در اين ميان، ‌داعش كه مخفف «دولت اسلامي عراق و شام» است، ‌از بعثي‌ها و انصار السنه سابق و ديگر گروه‌هاي سني شكل گرفت. آنها به دنبال وحدت عراق و شام بودند، حركتي كه يك  تفكر بعثي بود. در زمان شكل‌گيري حزب بعث، يكي از شعارهاي اصلي آنان اتحاد عراق،‌ سوريه و مصر بود كه سه ستاره وسط پرچم اين كشورها در گذشته، هركدام به نمايندگي از يك كشور و نشانه همين تفكر بود. البته در ادامه، مصر از اين اتحاد خارج شد و عراق و سوريه باقي ماندند.

در كنار اين، ما شاهد بوديم كه به خاطر سوء‌مديريت آقاي «نوري المالكي»، زمينه براي رشد داعش در عراق فراهم شد. آقاي «نوري مالكي» در آن دوره، با كردها و سني‌ها بسيار درگير بود و يك تشكيلات مذهبي متعصب تشكيل داد و حتي كار تا آنجا پيش رفت كه از بعثي‌هاي سابق كه در ارتش عراق بودند؛‌ تنها به خاطر شيعه بودن، استفاده كرد. البته در ادامه آقاي مالكي ديد كه ارتش عراقی كه وي آن را بازسازي كرده بود در مدت 6 ساعت، 100 هزار نيروي آنها در منطقه تكريت، سامرا، نينوا و كركوک دچار فروپاشي شد. آنها يا به داعش پيوستند و يا اسلحه‌های خود را زمين گذاشتند و فرار كردند.

 

پس، سكوت اقليم كردستان عراق در خصوص حمله داعش به خاك عراق، يك نوع انتقام گيري از دولت آقاي مالكي بود؟

خير، ما هرگز اين را به نام انتقام تفسير نمي‌كنيم. ما هيچ‌گاه از داعش حمايت نكرديم؛ اما هرگز نمي‌توانيم اشتباهات دولت «نوری المالكي» را نيز بپذيريم و در اين اشتباهات نيز شريك شويم. آقاي «نوري المالكي» بسياري از سني‌ها را از مناسب دولتي كنار گذاشت و همين موضوع باعث شد كه سني‌ها با داعش متحد شوند، چون تنها قدرت مخالف «نوري المالكي» همين گروه داعش بود.

شما مشاهده كنيد كه دو فرمانده تيپ در منطقه موصل كه 36 هزار نيروي ارتشي در اختيار داشتند و هر كدام يك فروند بالگرد در اختيارشان بود، نتوانستند براي فرار از دست داعش، خود را به هليكوپترهايشان برسانند و مجبور شدند با خودرو به اربيل بيايند و از آنجا با هواپيما به بغداد بروند. دليل اين موضوع چه مي‌تواند باشد؟‌ پاسخ بسيار ساده است؛ آنها هيچ‌گونه ارتباطي با مردم نداشتند و نتوانستند كاري كنند كه مردم، ارتش عراق را به عنوان ارتش ميهني خود قبول داشته باشند. در آن منطقه، مردم طرفدار دولت نبودند. مسئولين عراقي بايد درك كنند كه ارتش اين كشور چندبار شكست خورده است و نياز به يك بازسازي اساسي دارد. اين ارتش از ايران شكست خورده، در جنگ با شيعيان و كردها شكست خورده و همين ارتش در جنگ خليج فارس نیز شكست خورده است،‌ پس همين ارتش كه 4 بار شكست‌هاي سختي متحمل شده است، ‌چرا بايد كارهاي سخت به آنها محول شود؟ اين ارتش نياز به يك تفكر جديد دارد.

بگذاريد من جور ديگري مسئله را براي شما شرح دهم، زماني كه داعش از سوريه به خاك عراق حمله كرد، كلا اين گروهك 3 هزار نفر بودند. يعني آنها 300 ماشين داشتند و اگر فرض كنيم كه هر ماشين 10 نفر را حمل كند كه قطعا كمتر حمل كرده، جمعيت آنها در مجموع 3 هزار نفر بيشتر نبود. واقعا چگونه اين 3 هزار نفر توانستند در زمان كوتاهي،‌ اين مناطق وسيع در عراق را تصرف كنند؟‌ چه كسي با آنها همدستي كرد كه تا فلوجه جلو آمدند؟‌ آيا كردها به كمك آنها رفتند؟‌ آيا 6 ماه قبل موصل در اختيار آنها نبود؟ شايد ما در قبال اين حمله سكوت كرديم،‌ اما اين سكوت به معناي حمايت و همدستي از داعش نبود.

 

بسياري در آن زمان معتقدند بودند كه اقليم کردستان با سكوت در قبال اين تهاجم، به دنبال زمينه‌سازي براي تشكيل كشور مستقل بود. آيا اين حرف درست است؟

بگذاريد من شفاف‌تر صحبت كنم. زماني كه اين اتفاقات به وقوع پيوست، آقاي مالكي 8 ماه حقوق اقليم کردستان عراق را پرداخت نكرده بود. ما دو توافق با آقاي مالكي داشتيم كه قبول كرده بوديم ايشان نخست وزير بشود، ايشان اين توافق را ناديده گرفت. بعدها مالكي و دوستان ايشان بارها عنوان كردند كه ما موافق جدايي كردستان از عراق هستيم، ‌با اين شرط كه كركوك از عراق جدا نشود.

قبل از فروپاشي ارتش عراق، ما 1050 كيلومتر مرز مشترك از سوريه تا خانقين و نفتخانه با دولت مرکزی داشتيم. اين مرز مشترك عمق‌هاي مختلفي داشت و ما به اين مناطق مي‌گوييم مناطق «مورد تنازع» كه ماده 140 قانون اساسي عراق را شامل مي‌شود. ما در سال 2011 توافق كرديم كه تا زمان حل اين مناقشه با دولت مركزي عراق اين منطقه توسط ارتش عراق و پيشمرگه به صورت مشترك محافظت شود و اينكه مي‌گويند پيشمرگه اين منطقه را تصرف كرده اشتباه است. ما از قبل، در اين مناطق حضور داشتيم و زماني كه ارتش از اين مناطق فرار كرد، ما در منطقه مانديم و در مقابل داعش مقاومت كرديم. در حال حاضر، در عراق بين مرز جغرافیایی اقلیم كردستان و بغداد، داعش حضور دارد و اگر كسي بخواهد از كردستان به بغداد برود، بايد به ايران بيايد و از قصر شيرين به بغداد برود. ما در ادامه، بعد از آزادي آمرلي توانستيم چند راه براي رفتن به بغداد باز كنيم.

 

كردستان در آزادسازي آمرلي چه نقشي داشت؟

من مي‌توانم بگويم كه نقش اصلي در آزادسازي آمرلي را پيشمرگه‌هاي كُرد برعهده داشتند.

 

در حال حاضر هم داعش در موصل حضور دارند. آيا خطر همچنان اربيل را تهديد مي‌كند؟

نيروهاي ما در موصل هم اكنون حضور دارند و در حال پيشروي هستند؛ اما همچون گذشته آزادسازي مناطق را رسانه‌اي نمي‌كنيم. چند روز گذشته، نزديك به 12 روستا از داعش پس گرفته شد و هم اكنون در شرق موصل مستقر هستيم.

 

آقاي دباغ،‌ يكي از مسائلي كه همواره در كشورهاي مختلف به‌ويژه در كشورهاي اسلامي زمينه‌ساز اتحاد داخلي شده،‌ حمله يك دشمن خارجي به مرزهاي كشور بوده است. چرا به‌رغم حمله داعش به عراق، شما حاضر به متحدشدن با دولت مركزي عراق نشديد؟‌

شما يك طرف موضوع را مي‌بينيد، «اثیل نجيفي» برادر «اسامه نجیفی» از سياستمداران عراق در تلويزيون رسما گفت،‌ ما از مالكي رسما درخواست كرديم، كه از پيشمرگه براي مقابله با داعش كمك بگيرد اما مالكي اين درخواست را رد كرد. دوم اينكه در آخرين لحظات سقوط موصل، ما به آقاي مالكي گفتيم كه موصل در حال سقوط است و اجازه دخالت پيشمرگه را بدهيد اما مالكي عنوان كرد كه بگوييد «مسعود بارزاني» با من تماس بگيرد. بر اساس پروتكل موجود، نيروهاي نظامي پيشمرگه زماني مي‌توانند وارد مناطق غيركُرد شوند و همچنين نيروهاي نظامي عراق زماني اجازه ورود به مناطق كردنشين را دارند كه رئیس اقليم كردستان رسما از نخست وزير عراق اين درخواست را بكند و يا برعكس ... .

البته بعد از حمله داعش به اقلیم كردستان اين وحدت شكل گرفت، چرا كه حضور داعش در كردستان باعث گستردگي و قدرت گرفتن اين گروه مي‌شد. البته اولين تلاش داعش براي تصرف بغداد بود اما وقتي ديد كه نمي‌تواند بغداد را فتح كند، به كردستان حمله كرد. دليل هم مشخص است،‌ چرا كه داعش  با تحريك تركيه، قصد جلوگيري از استقلال كردستان را داشت.

 

يعني شما معتقد هستيد كه حمله داعش به كردستان، با تحريك تركيه صورت گرفته است؟

بر اساس آنچه كه رسانه‌ها بازگو مي‌كنند، به نظر مي‌رسد كه اين طور باشد. چرا كه داعش هم اكنون نیروهای زخمي‌اش را در تركيه درمان مي‌كند و به‌رغم اين‌كه داعش به نزديكي مرزهاي تركيه رسيده بود، تركيه نه تنها يك گلوله به سمت اين گروه شليك نكرد، بلكه حتي حاضر نشد يك گلوله به كردها براي مقابله با داعش بدهد. از سوي ديگر، ما مي‌بينيم كه جمهوري اسلامي ايران همكاري‌هاي خوبي با كردها براي مقابله با داعش داشت. اين موضوع را من نمي‌گويم بلكه در نامه قدردانی رئیس اقليم کردستان به ايران به آن اشاره شده است، و پس از آن نیز با حضور آقاي ظريف وزیر امورخارجه ایران در كردستان عراق، اين تشكر و قدردانی از ایران يك بار ديگر نيز تكرار شد. ايران اولين دولتي بود كه براي مقابله با داعش، به كردستان كمك فرستاد.

 

پس شما در كل منكر اين موضوع هستيد كه قصد استفاده از حمله داعش براي اعلام استقلال را داشتيد؟

موضوع استقلال يك تيغ دولبه است، چرا من نخواهم كه كردستان يك كشور مستقل باشد؟‌ چرا شما نخواهيد كه كردستان يك دولت مستقل باشد؟ هم اكنون بسياري از قوميت‌ها در مناطق مختلف دنيا خواستار تشكيل دولت مستقل هستند و فقط به دنبال يك شرايط مساعد هستند.

شما يك نقشه قديمي در دست مي گيرید تا از حقوق خود در خصوص خليج فارس دفاع كنيد، ما نيز همين نقشه را براي كردستان قبول داريم.

در گذشته، اكثر جغرافياي كردستان متعلق به ايران بوده است و بعد از جنگ چالدران و شكست ايران به حكومت عثماني، كردستان به دو بخش تقسيم شد. يك سمت آن تابع حكومت عباسي و طرف ديگر نیز تابع حكومت عثماني شد. در جنگ جهاني اول، منطقه تقسيم شد و عراق جديد ساخته شد. در عراق جديد، ولايت موصل از تركيه جدا شد و به عراق پيوست. سپس شيعيان فقير جنوب را وادار كرد كه در منطقه كركوك ساكن شوند و از طرف ديگر، كُردها و ارمني‌ها را از اين مناطق بيرون كرد تا جمعيت آنها دچار تغيير شوند. نبايد به تغييرات عراق به اين سادگي نگاه كرد و شما چون يك عراقي نيستيد، ‌نمي‌توانيد به سادگي موضوع را درك كنيد. ما در زمان جنگ ايران و عراق مي‌خواستيم كه هر منطقه از كردستان عراق آزاد شد، به ايران بپيوندد اما در آن زمان مسئولين ايراني گفتند كه آقاي طالباني شما از اين طريق مي‌خواهيد كردستان بزرگ را كليد بزنيد.

ما خواستار استقلال هستيم اما بايد شرايط اين استقلال مهيا شود. من معتقدم در شرايط فعلي،‌ كردها اگر مستقل شوند، دچار ضرر خواهند شد. سياست ما در امروز، جدايي‌طلبي نيست و خواهان حفظ وحدت عراق هستيم.

 

يعني شما خود را ايراني مي‌دانيد؟

ما خود را آريايي مي‌دانيم. چون ايران يك جغرافيا است اما آريايي يك نژاد است. ما همواره تأكيد مي‌كنيم كه ايران كشور دوم ماست.

 

نظر شما در خصوص نخست وزير جديد عراق چيست؟

من هيچ تفاوتي بين آقاي مالكي و العبادي در برنامه‌ها نمي‌بينم. البته امكان دارد كه آقاي العبادي با استفاده از تجربيات گذشته،‌ راه حل‌هاي تازه‌اي پيدا كند. آقاي العبادي شخصي قدرتمند در حزب الدعوه هستند و ايشان مسئول كميسيون حل مشكلات مالي در پارلمان عراق بودند. ما كردها گاهي اوقات از آقاي مالكي مي‌خواستيم كه به آقاي العبادي بگويد كه مشكلات مالي را برطرف كند. بنابراين تغيير چهره مهم نيست؛ تغيير تفكر و كار بسيار مهم است.

 

يكي از مهمترين سوالات ما اين است با توجه به حضور مجدد آمريكا در منطقه به بهانه مقابله با داعش، چه تضميني وجود دارد كه آمريكا در كردستان عراق پايگاه نظامي تشكيل ندهد؟

آمريكا به منطقه نيامده است كه از آن خارج شود، البته اين موضوع به شرايط منطقه باز مي‌گردد. ما مشكلات زيادي در این زمینه داريم؛ يكي از مشكلات ما كردها اين است كه در گذشته يك دوست واقعي نديديم. حتي سني‌ها نيز با ما صادق نبودند، به‌ويژه در موضوع مقابله با داعش. نكته دوم اينكه ما به‌عنوان كردها خواستار تقويت هم‌پيماني كردها و شيعيان هستيم؛ چراكه خاطره خوبي از حاكميت اقليت سني در عراق نداريم. حال بايد ببينيم كه

شيعيان اين موضوع را قبول دارند يا خير؟ حال اگر قبول نكنند ما تنها مي‌مانيم. بنابراين نبايد مقطعي فكر كنيم و ايران و كردها بايد يك همپيماني دو طرفه و با اطمينان خاطر داشته باشند. به نظر من شرايطي كه بتواند مانع از حضور نيروهاي خارجي در عراق باشد، وجود همين وحدت استراتژيك ميان ایران، شیعه‌ها و كردستان است. وقتي كه من به ايران پشت‌گرم باشم، نيازي به حضور آمريكا و یا دیگر نيروهاي خارجي نمي‌بينم.

 

من سوالم را صريح‌تر مي‌پرسم و توقع دارم كه شما با يك بله يا خير،‌ به من پاسخ دهيد. آيا در حال حاضر خواستي در بين دولت اقليم کردستان براي ايجاد پايگاه نظامي آمريكا در اين منطقه وجود دارد يا خير؟

اين خواست وجود ندارد.

 

آيا شما پيش‌بيني حمله داعش را مي‌كرديد؟

من قبل از حمله داعش مصاحبه كردم و گفتم كه داعش به عراق و كردستان حمله خواهد كرد.

 

يكي از موضوعاتي كه همواره براي جمهوري اسلامي خطري جدي بوده، احتمال نفوذ رژيم صهيونيستي در خاك كردستان عراق است و گاهي گزارش‌هايي نيز در اين زمينه منتشر شده است. علاوه بر اين، اخيرا هم عنوان شده كه يكي از نفت‌كش‌هاي كردستان، نفت به اين رژيم تحويل داده است. شما اين نگراني را چه‌طور براي ايران رفع مي‌كنيد؟

من انتقال نفت كردستان به اسرائيل را رد نمي‌كنم ولی نه به آن شيوه كه شما مي‌گوييد. اگر نگاه كنيد متوجه مي‌شويد كه يهوديان در همه جاي دنيا حضور دارند. حضور يهود در يك منطقه به معناي حضور رژيم صهيونيستي در آن منطقه نيست. همان‌طور كه حضور ايران در مناطق شيعه، به معناي حضور شيعيان در آن مناطق است. از لحاظ سياسي ما بارها تأكيد كرديم كه به‌عنوان حكومت اقليم كردستان عراق، هيچ رابطه‌اي با اسرائيل نداريم و نخواهيم داشت، ما تابع دولت مركزي عراق هستيم. اگرچه ما از اعراب، ‌عرب‌تر نيستيم و حتي از فلسطيني‌ها، فلسطيني‌تر، چراكه آنها رو در روي اسرائيل مي‌نشينند و با آنها مذاكره مي‌كنند. ما به هيچ وجه اين كار نكرده‌ايم. در خصوص موضوع نفت هم بايد بگويم كه ما به‌صورت مستقيم نفت به اسرائيل نداده‌ايم. اين كشتي‌ها در بازار جهاني حضور داشته‌اند و شركتهاي مختلف خارجی اين نفت را از ما خريده‌اند و سپس به اسرائيل داده‌اند. من فكر مي‌كنم خود اسرائيلي‌ها دستور داده‌اند كه اين نفت را بخرند، چراكه اين يك شيطنت است. آنها در گذشته تنها حكومتي بودند كه از استقلال كردستان عراق حمايت كردند و اين به معناي آن است كه به دليل حمايت اسرائيل، كل كشورهاي

عربي و اسلامي در مقابل شما مي‌ايستند. آنها به دنبال ايجاد ناامني در منطقه هستند و مي‌خواهند روابط كردستان با عراق، ايران و تركيه را برهم بزنند.

 

بر اساس قانون اساسي عراق،‌ شما بايد نفت خود را تحت‌نظر دولت مركزي به فروش برسانيد اما چند وقتي هست كه برخلاف قانون اساسي،‌ نفت را به‌صورت مستقل مي‌فروشيد. دليل اين موضوع چيست؟

ما دوبار اين موضوع را در دادگاه فدرال مطرح كرديم و هر دوبار نيز پيروز اين دعوي،‌ اقليم كردستان بود. ما به قانون اساسي عراق پايبند هستيم اما آقاي مالكي حقوق ما را قطع كرد و ما مجبوريم كه براي تأمين هزينه‌هاي خود نفت بفروشيم. اين براي ما بهتر است كه بودجه خود را از دولت مركزي بگيريم و نفت خود را زير زمين نگه داريم. ببينيد، ما 17 درصد بودجه خود را از عراق مي‌گيريم كه ساليانه حدود 12.5 ميليارد دلار مي‌شود. نفتي كه ما صادر مي‌كنيم روزانه 20 هزار بشكه است و تاكنون 10 ميليون و 630 هزار بشكه نفت صادر كرده‌ايم كه اگر بشكه‌اي 100 دلار هم حساب كنيم كلا 1 ميليارد و 630 ميليون دلار مي‌شود؛ كه در مجموع 8 ماه فروش ما بوده است. حال در اين مدت، ما بايد از عراق 8 ميليارد دلار بودجه مي‌گرفتيم. حال نكته اينجاست كه از اين مبلغ فروش، 30 درصد در اختيار شركتهاي سرمايه‌گذار و استخراج‌كننده قرار مي‌گيرد. 3 دلار نيز ما حق لوله مي‌دهيم، 5 دلار هم به‌عنوان هزينه جبران جنگ خليج فارس را پرداخت مي‌کنيم. يعني از اين مبلغ دريافتي نزديك 380 ميليون دلار كم مي‌شود و خالص 600 ميليون دلار براي ما باقي مي‌ماند.

 

سوال بعدي ما در خصوص بحث بعثي‌زدايي از ارتش و دولت عراق است. اين طرح تا كجا پيش رفته است؟

اين طرح به درستي پيش نرفته است و اگر درست اجرا مي‌شد امروز عراق، با اين معضل روبرو نبود. متأسفانه آقاي مالكي اجازه اجراي طرح را نداد. قانون تصريح كرده است كه بعثي‌ها نبايد به كار دولتي بازگردند چه برسد به آنكه فرماندهي ارتش را در اختيار داشته باشند. ما بارها در خصوص نفوذ بعثي‌ها در بدنه دولت و ارتش هشدار داده بوديم و حتي 5 ماه قبل از حمله داعش به عراق در اين خصوص هشدارهاي لازم را داده بوديم اما ايشان توجهي نكرد.

 

سوال آخر هم اينكه، با توجه به حضور شركتهاي ايراني در كردستان عراق، چه زماني اين شركتها مي‌توانند با آرامش براي ادامه فعاليت‌ خود به كردستان بازگردند؟

ناآرامي در كردستان كلا يك ماه بود و هم اكنون منطقه آرام است و همه مي‌توانند فعاليت‌هاي خود را ادامه دهند. مشكل اصلي شركتهاي ايراني، مشكل بودجه است و دولت كردستان نتوانست بودجه ادامه فعاليت آنها را فراهم كند. به ناچار ما به آنها گفتيم كه براي جلوگيري از ضرر و زيان، پروژه‌ها را متوقف كنيد تا اين مشكل مرتفع شود.

 

روزنامه جوان، دوشنبه 31 شهریور 1393، سال شانزدهم، شماره 4349، صفحه 9.

 

 

 

 

 

 

 

 

کد خبر: 388
شیوه نمایشی سایت:
  • Font size:
  • Decrease
  • Reset
  • Increase