رئیس دفتر اقلیم کردستان عراق در تهران با بیان اینکه از جانب ایران و اقلیم کردستان هیچ مشکلی برای تردد زمینی و هوایی کردها وجود ندارد، گفت: جریانها و عواملی وجود دارند که موافق همکاری اقلیم کردستان و ایران نیستند.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، ایران و اقلیم کردستان عراق در یک سال اخیر روابط پرنوسانی داشتهاند. از سویی در مقطعی از اوضاع نامساعد و بیثبات عراق، این اقلیم به تعبیر آمریکاییها مرکز رصد فعالیتهای ایران شد و از سوی دیگر ایران با حملات موشکی خود مواضع تروریستهای آمریکایی را در کرکوک هدف قرار داد تا دست تروریستها را قطع کند.
با وجود این، دو طرف همواره بر لزوم حفظ ثبات و امنیت منطقه بهویژه در عراق و حفظ حاکمیت ملی ایران کشور تأکید کردهاند. یکی از عواملی که موجب افزایش و استحکام روابط میان تهران و اربیل شده، شخص ناظم دباغ، رئیس دفتر اقلیم کردستان عراق در ایران است.
دباغ در گفتگو با خبرنگار حوزه غرب آسیا و محور مقاومت گروه بینالملل خبرگزاری آنا درباره گزارشات مغرضانهای که برخی رسانهها منتشر و وی را بیشتر حامی سیاستهای ایران خواندهاند تا اقلیم کردستان، گفت: جریانها و عواملی وجود دارند که موافق همکاری اقلیم کردستان و ایران نیستند و نمیخواهند ما واقعیت روابط خود را به ایران منتقل کنیم. من در تهران نماینده حکومت اقلیم کردستان هستم و نه نماینده ایران. بهشخصه به جغرافیای سیاسیای اعتقاد ندارم که در آن روابط مستحکم با جمهوری اسلامی ایران محکوم شود.
ناظم دباغ، رئیس دفتر اقلیم کردستان عراق
وی افزود: در تاریخ ثابت شده است هرگاه در مواقع فشار و نیاز کُردها از کسی کمک بخواهند، جمهوری اسلامی ایران به یاری آنها خواهد شتافت؛ به همین دلیل کسانی که اینگونه شایعات را مطرح میکنند؛ درک سیاسی درستی ندارند و در چارچوب بسیار محدودی فکر میکنند.
رئیس دفتر اقلیم کردستان عراق در تهران تصریح کرد: من از سال ۲۰۰۷ تاکنون نماینده اقلیم کردستان در ایران هستند و به این موضوع افتخار میکنم، طبعاً اگر مواضع من برخلاف سیاستهای اقلیم کردستان عراق باشد، باید تاکنون من را برکنار میکردند؛ به همین دلیل کسانی که اینگونه شایعات را مطرح میکنند افرادی کوتهبین هستند. من به این موضوع افتخار میکنم که در مدتی که در ایران حضور دارم توانستهام وضعیت روابط میان ایران و اقلیم کردستان را به سطح خوبی برسانم و این روابط خوب همچنان ادامه دارد.
دباغ در پاسخ به این سؤال که با توجه به ترددهایش میان ایران و اربیل، منزل مسکونیاش در کجا قرار دارد، گفت: خانه و زندگی من در تهران است، ولی فرزندانم در اربیل سکونت دارند. علاوه بر این، همه ترددهای من میان تهران و اربیل با اهداف کاری انجام میشود.
وی انتشار برخی شایعات درباره احتمال انتخاب فرد دیگری به جای وی به سمت نمایندگی دفتر اقلیم کردستان عراق در ایران را رد و تصریح کرد: تاکنون چنین موضوعی از سوی اربیل مطرح نشده است، ولی امیدوارم این اتفاق بیفتد، زیرا من به دلیل کهولت سن بسیار خسته شدهام. من باید سن ۶۶ سالگی از کار بازنشسته میشدم، ولی همچنان به فعالیت دیپلماتیک مشغول هستم. به اقلیم کردستان اطلاع دادهام که اگر فرد مناسبی به جای من پیدا کردند به این سمت منصوب کنند.
دباغ درباره روابط میان ایران و اقلیم کردستان گفت: ما خاطرات خوبی از روابط میان ایران و اقلیم کردستان داریم، ولی نوسان در هر نوع رابطه وجود دارد. با وجود این، خوشبختانه به این دلیل که هر دو طرف معتقدند باید روابط دوجانبه برقرار باشد، مشکل خاصی در نوع روابط دو طرف به وجود نیامده است و هرگونه مشکل جزئی به راحتی حل میشد.
ناظم دباغ درباره سفرهای نوروزی کُردهای مقیم ایران به کردستان عنوان کرد: نه از جانب ایران و نه از طرف اقلیم کردستان هیچ مشکلی برای تردد زمینی و هوایی کردها وجود ندارد. ما مدتها پیش موضوع ایجاد گذرگاههای جدید را در نواحی مرزی میان اقلیم کردستان و ایران مطرح کردیم که تا کنون دولت عراق دستوری در این زمینه صادر نکرده است.
نماینده اقلیم کردستان در ایران ضمن تایید رفتار رهبر حزب دموکرات کردستان عراق در طرح مجدد این موضوعات گفت: اگر مسئله شیمیایی کردن حلبچه پیگیری حقوقی نشود، این قضیه دوباره تکرار میشود.
«ناظم دباغ»، نماینده اقلیم کردستان در ایران، در واکنش به درخواست مسعود بارزانی از دولت عراق مبنی بر جبران خسارت حمله شیمیایی حلبچه به خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا گفت: وظیفه مسئولین کرد این است که به دولتهای عراق یادآوری کنند در حکومتهای قبلی و به ویژه در زمان صدام حسین چه آسیبهایی به کُردها وارد شد.
او ضمن تایید رفتار رهبر حزب دموکرات کردستان عراق در طرح مجدد این موضوعات خاطرنشان کرد: اگر مسئله شیمیایی کردن حلبچه پیگیری حقوقی نشود، این قضیه دوباره تکرار میشود.
دباغ ادامه داد: در روابط کشورها مسائل سیاسی و تاریخی وجود دارد به عنوان مثال مسائل زیادی در روابط ایران و عراق و یا سایر کشورها با یکدیگر وجود دارد که این مسائل و مشکلات باید در مناسبات مطرح شوند. بنابراین پرداخت خسارت شیمیایی کردن حلبچه، جریمهای است که همیشه باید یادآوری شود مانند کشتار ارمنیها در ترکیه، که مسئله حیثتی است.
نماینده اقلیم کردستان در ایران در رابطه با علت طولانی شدن معرفی نخست وزیر جدید در عراق تصریح کرد: با توجه به اینکه طبق قانون اساسی عراق نخست وزیر باید از میان شیعیان این کشور انتخاب شود، این جریان هنوز به توافق نرسیدند و تا امروز که آخرین فرصت است هیچ تمهیدی در این مورد دیده نشده است. در واقع نبودن هماهنگی، توافق و همنظری میان گروههای شیعه در عراق باعث طولانی شدن معرفی نخست وزیر جدید در عراق شده است.
دباغ در خصوص موضع کردها در برابر نخست وزیر جدید اظهار کرد: یکی از شرایطی که فراکسیون کُرد به عنوان جزئی از تشکیلات پارلمان عراق برای نخست وزیر آینده در نظر دارد این است که هر کسی نخست وزیر شود باید در چارچوب قانون اساسی عراق پایبند به مطالبات و حقوق کُردها باشد.
نماینده اقلیم کردستان در ایران در ارزیابی امکان ائتلاف شیعیان با کُردها برای معرفی نخست وزیر جدید یادآور شد: این ائتلاف باید بهوجود بیاید و امیدوار به شکلگیری آن هستیم اما تا این لحظه نشانهای از شکلگیری این ائتلاف وجود ندارد.
تهران-ایرنا- بمباران شیمیایی منطقه کُردنشین حلبچه از وحشتناکترین و در زمره غیرانسانیترین جنایتها به شمار میرود که رژیم بعث عراق در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ خورشیدی و در حالی که تنها ۲ روز از عملیات والفجر ۱۰ میگذشت، علیه ملت خودش مرتکب شد و تعجب جامعه جهانی را برانگیخت.
یکی از بزرگ ترین جنایت های رژیم بعث عراق حمله به سردشت بود که در این حمله بسیاری از ساکنان غیرنظامی این شهر شهید شدند و هشت هزار تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. سکوت مجامع بین المللی پس از این رویداد سبب شد تا این رژیم به استفاده از سلاح های کشتار جمعی ادامه و از آن پس به صورت مستمر نواحی گوناگون ایران و منطقه های کردنشین عراق را مورد هجوم سلاح های شیمیایی قرار دهد. آیتالله هاشمیرفسنجانی رییس مجلس شورای اسلامی وقت در این خصوص گفته بود: بمباران شیمیایی حلبچه به خاطر استقبالی که از مردم این شهر از نیروهای ایرانی به عمل آورند، انجام شد و این عمل صدام محکمه ای خواهد شد که قدرتمندان جهان را به محاکمه بکشد. اگر در ماجرای بمباران شیمیایی سال قبل که توسط کارشناسان سازمان ملل نیز تایید، تنبیهی برای صدام در نظر گرفته شده بود. فاجعه حاضر به وجود نمیآمد.
صدام در ابتدا پسرعموی خود به نام علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی را برای این حمله انتخاب کرد، او پیش از حملات شیمیایی، شهر را بهمدت ۲ روز با بمبهای متعارف بمباران کرد. در واقع حسن المجید با این کار میخواست تا شیشه ساختمانهای شهر را بشکند تا امکان مقاومت در مقابل گازهای سمی به حداقل برسد. سطح وسیع و حجم گسترده حمله رژیم بعث عراق در استفاده از تسلیحات شیمیایی علیه مردم کُرد و بیپناه حلبچه چنان بود که پروفسور اوبن هندریکس رییس آزمایشگاه سمشناسی بیمارستان گان فلاندر بلژیک گفت: رژیم بعث عراق از ۳ نوع گاز مختلف علیه حلبچه استفاده کرده است. این گازها شامل گاز خردل (ایپریت)، گازهای اعصاب (تابون، سارین یا سومان)، VX و گاز سیانوژن هستند. بنابراین باید گفت مرگ مردمان کُرد حلبچه مرگی با طعم خردل و با چاشنی تاولزای گاز اعصاب تابون و سارین و بوی مرگآور سیانوژن بود.
کشتار حلبچه و انتقام شکست والفجر ۱۰
حادثه حلبچه از وحشتناک ترین جنایت های انسانی است که رژیم بعث عراق در ساعت ۲ بعدازظهر ۲۵ اسفند ۱۳۶۶خورشیدی و در حالی که تنها ۲ روز از آزادی حلبچه در جریان عملیات والفجر ۱۰ میگذشت، مرتکب شد. جریان از این قرار بود که رزمندگان غیور ایرانی با یاری نیروهای کُرد عراقی موفق شدند تا در عمق خاک این کشور پیشروی کنند و با رشادت های بسیار توانستند، برخی از شهرهای کُردنشین از جمله حلبچه را از دست نیروهای بعثی آزاد کنند و این گونه خسارت سنگینی را به ماشین نظامی و جنگی عراق وارد آوردند. پس از ورود نیروهای ایرانی به این شهر، مردم شهرها و روستاهای اطراف به استقبال از آنان شتافتند. در حقیقت صدام حسین در واقع می خواست، ساکنان کَرد حلبچه را مجازات کند زیرا به گفته یکی از سخنگویان دولت بغداد این مردم نه تنها در برابر اشغال شهر، توسط نیروهای ایرانی مقاومت نکردند بلکه از اشغالگران با هلهله و شادی استقبال کردند و البته این همدلی مردم حلبچه با ایرانیان تعجبی ندارد زیرا نیروهای ایرانی و رزمندگان کُرد با مقاومت توانستند که ساکنان حلبچه را از شر آن حاکم منفور عراق آزاد کردند. بدین ترتیب این مساله چنان برای حزب بعث غیرقابل باور بود که در یک اقدام غیرانسانی و به قصد انتقام گیری از این شکست در عملیاتی به نام انفال با ۵۰ فروند هواپیمای ویژه ارتش عراق که هر یک به چهار عدد بمب شیمیایی ۵۰۰ کیلویی مجهز بودند در آسمان حلبچه ظاهر شد و با ریختن ۲۰۰ بمب حاوی مواد شیمیایی به کشتار مردم این منطقه کُردنشین پرداخت و جنایت بی سابقه ای را در تاریخ جنگ تحمیلی رقم زد. در این رویداد تلخ هزاران زن، مرد، کودک، پیر و جوان به شهادت رسیدند. امام خمینی(ره) در خصوص کشتار حلبچه توسط صدام گفت: او حیوان درندهای است که حتی ملت خودش را هم بمباران شیمیایی میکند. روزنامهگاردین چاپ لندن گزارش این جنایت فجیع را همراه با عکسهایی به چاپ رساند و نوشت: هیچ جراحتی و خونی و اثری، از انفجار روی اجساد دیده نمیشود. اجساد ده ها مرد، زن، کودک و حیوانات دستآموز در سطح منازل و خیابانهای این بخش دورافتاده در کردستان عراق تحت اشغال ایران را پوشانیدهاند. پوست این اجساد به طرز عجیبی تغییر رنگ داده و چشمهایشان باز و خیره، چرک خاکستری رنگی از دهانشان بیرون زده و انگشتان دست آنها به طرز عجیبی کج و کوله است. این طرف مادری بچه اش را برای آخرین بار در آغوش فشرده و آن طرف پدری خود را سپر نوزادی، از آنچه نمی دانستند چیست، کرده است. همچنین خبرگزاری فرانسه نوشت: حلبچه شهری از کردستان عراق ...گویی شهری منجمد شده است و ساکنان در خوابی عمیق فرو رفتهاند.
سرپیچی خلبان عراقی از دستور صدام برای بمباران حلبچه
این جنایت تا اندازه ای غیرانسانی بود که ایدن مصطفی خطیب زاده یکی از خلبانان عراقی از دستور صدام مبنی بر بمباران حلبچه سرپیچی می کند. او که علاقه بسیاری به کشور و خصوصاً مردم کشورش داشت و این صفت او زبانزد دوستان، همکاران و آشنایانش شده بود و با اینکه در ارتش بعث کار میکرد اما حاضر نبود بر علیه مردم بیگناه اقدامی کند. صدام پس از شنیدن این موضوع دستور میدهد تا این خلبان را اعدام کنند. سرانجام او در همان سال اعدام میشود و حتی اجازه برگزاری مراسم تشییع پیکر و مراسم یادبود به خانواده او را نمی دهند.
نقش ایرانیان در بازتاب کشتار مردم حلبچه به جهانیان
منفورترین چهره صدام در جریان جنگ ایران و عراق، زمانی آشکار شد که او حلبچه را که شهری متعلق به کشور خودش بود به بدترین شکل ممکن مورد هدف بمباران شیمیایی قرار داد و تعجب جامعه جهانی را برانگیخت. پس از این بمباران گسترده، نیروهای ایرانی به یاری آوارگان بی پناه و مجروحان شتافتند اما شدت بمباران های شیمیایی به اندازه ای بود که بیش از پنج هزار کشته و صدها تَن دیگر نیز بر اثر عواقب بیماریها و نقص عضو در هنگام تولد در سالهای پس از حمله کشته شدند. کشتار حلبچه یا جمعه خونین به صورت رسمی بهعنوان نسلکشی مردم کُرد عراق شناخته شد و هنوز بهعنوان بزرگترین حمله شیمیایی مستقیم به یک منطقه شهرنشین در حافظه تاریخ باقی مانده است.
دیپلماسی فعال ایران برای رسانهای ساختن این جنایت، واکنشهای بسیاری را در عرصه بینالمللی برانگیخت، بنابراین باید به نقش مهم ایران در بازتاب این جنایت اشاره کرد. انتشار عکسهای قربانیان حلبچه توسط عکاسان ایرانی بهدلیل آنکه در لحظه مرگ آنان گرفته شد، بسیار تکاندهنده بود و بازتاب و تأثیر فراوانی بر افکار عمومی جهانی گذاشت. از میان این همه تصویر عکس عمر خاور، مرد کُردی که کودک یک سالهاش را در آستانه در خانهاش در آغوش داشت بهعنوان نماد فاجعه حلبچه شناخته شده است.
تصویر عکس عمر خاور، مرد کُردی که کودک یک سالهاش را در آستانه در خانهاش در آغوش داشت بهعنوان نماد فاجعه حلبچه شناخته شده است.
بنابراین ایرانیان با انتشار عکس های قربانیان حلبچه صحنه های بسیار تکان دهنده و تاثیرگذار از این جنایت غیرانسانی به نمایش گذاشتند که اثر فراوانی بر افکار عمومی جهان گذاشت. اگرچه در روزهای نخست بمباران شیمیایی حلبچه نیز این رویداد مانند رخداد سردشت با سکوت معنادار جامعه جهانی همراه شد اما ابعاد وسیع این فاجعه انسانی سرانجام واکنش های گسترده بین المللی را به همراه داشت و چهره رژیم بعث عراق را در عرصه بین المللی مخدوش ساخت به گونه ای که پس از این بمباران و بازتاب صحنههای دلخراش این رویداد در سراسر جهان؛ جایگاه بینالمللی رژیم بعث عراق و حامیان وی بسیار تضعیف شد و با حضور خبرنگاران خارجی در ایران و بازدید از منطقه حلبچه به تدریج ابعاد این جنایت وحشتناک آشکار شد که این امر واکنشهای بسیاری را علیه سیاست های رژیم بعث برانگیخت. آیتالله خامنهای رییس جمهوری وقت در واکنش به این جنایت غیرانسانی گفت که رژیم بعثی عراق بقدری ظالم و سفاک است که مردم کشور خود را که حتی در میان آنها تعدادی از نظامیان فراری ارتش شکست خورده عراق هم مخفی شدهاند. بمباران شیمیایی میکند. دنیا نباید در مقابل این عمل فجیع ساکت بماند و چنانچه سازمانهای بینالمللی در مقابل مساله عکسالعمل نشان ندهند. آبروی خود را در مقابل ملت عراق از بین میبرند.
به دنبال اقدامات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، کارشناسان سازمان ملل و پزشکان بدون مرز وارد ایران میشوند و ضمن دیدار از مجروحان شیمیایی، استفاده عراق از سلاح شیمیایی را محکوم میکند. خاویرپرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل پیرامون استفاده از سلاح های شیمیایی گفت: موضع سازمان ملل کاملاً روشن و قاطع است و با استفاده از این نوع سلاحها توسط هر فردی در هر کجایی و تحت هر شرایطی به شدت مخالف است. به دنبال این اظهارات وی هیاتی را به درخواست ایران برای بررسی کاربرد سلاح شیمیایی عراق به منطقه اعزام میکند. با بالا رفتن آمار شهدای حلبچه، تعداد دیگری از کارشناسان و روزنامهنگاران وارد ایران میشوند و از این جنایت هولناک گزارش تهیه میکنند.
در پایان باید گفت که اگرچه حمله شیمیایی حلبچه نخستین حمله از این نوع از آغاز جنگ هشت ساله محسوب نمیشود اما نخستین بار است که این حملات شیمیایی نه علیه نیروهای نظامی و غیرنظامیان ایرانی ساکن دهکدهها و شهرهای مرزی ایران بلکه علیه شهروندان عراقی و در داخل قلمرو این کشور انجام شد.
https://www.irna.ir/news/83713159/کشتار-حلبچه-خشن-ترین-نسل-کشی-تاریخ
بنده با تصمیم دفتر سیاسی اتحادیه میهنی کردستان برای شرکت در فعالیتهای خارج، بر علیه استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی در فروردین ماه سال 1990 به همراه هیئتی عازم پاریس شدیم، بنا به دلایلی به مدت چند ماه در پاریس ماندم.
برای ثبت در تاریخ، لازم است ذکر شود که روانشاد جناب آقای مام جلال، در آن موقع در دیدارهای خارجشان در لندن و در پاریس هم که بنده، همراهشان بودم، درباره این صحبت میکردند که صدام، به کویت حمله خواهد کرد و آن را اشغال میکند و آنچه جای حیرت داشت؛ این بود که فرانسویها فکر میکردند این یک خواب است، که آقای دکتر «احمد بامرنی» نماینده اتحادیه میهنی کردستان هم در آنجا حضور داشت.
در نامه مام جلال به شورای رهبری چه چیزی ذکر شده بود؟
دیدیم که صدام در تاریخ 2/8/1990 به کویت حمله و آن را اشغال کرد. کارهای من تمام شد، تصمیم گرفتم که به کردستان برگردم، جناب مام جلال، صلاح دیدند که در سوریه به دیدارشان بروم و از آنجا به کردستان برگردم.
در روز 5/8/1990 از طریق فرودگاه پاریس به سوریه رفتم و به مدت یک هفته در آنجا ماندم؛ در این مدت، چند بار، خدمت مام جلال رسیدم و تصمیم گرفتند که نامهای به دفتر سیاسی و روانشاد کاک نوشیروان بنویسند. این نامه حاوی دو نکته مهم بود: نخست اینکه در مورد تعدادی از موضوعات و همچنین حرف و حدیثهایی از بطن شورای رهبری و دفتر سیاسی نکاتی را مدنظر داشتند و دوم اینکه در مورد ابراز خوشحالی خود درآینده، بعد از گرفتن کویت نکاتی را ذکر کرده بودند، و معتقد بودند که صدام را به حال خود رها نمیکنند تا در کویت بماند و مطمئناً به او حمله خواهند کرد و او را اخراج میکنند؛ به همین دلیل ضروری است که اتحادیه میهنی نیز خود را برای اخراج عراق از کویت و شکست نیروهایش آماده کند، ملت کُرد و نیروهای پیشمرگه هم برای رهبری مقاومت و همکاری تمام و کمال با اعضای جبهه کردستانی خود را آماده کنند. همچنین نوشته بود که او هم در خارج از کشور، برای این مهم تلاش میکند و جبهه کردستانی هم بر روی روشی به اتفاق نظر برسند که جناب مام جلال در بیرون، آن را رهبری کند و اگر انتفاضه (مقاومت) شد، جناب کاک مسعود هم در داخل، آن را رهبری کند.
واضح است در 12/8/1990 که از راه دمشق به تهران برگشتم و در تهران با کاک «قادر حاجی علی» دیدار کردم و بعدها به اتفاق همدیگر به شورای رهبری اتحادیه میهنی در قاسمهرهش برگشتیم.
نشست شورای رهبری تصمیم گرفت
نشست اتحادیه میهنی و شورای رهبری برگزار شد و در مورد نکاتی که مام جلال در نامهاش ذکر کرده بود؛ بحث و گفتوگو شد، تعدادی نظر متفاوت هم وجود داشت، بخصوص در مورد شیوه گفتوگو با صدام حسین که همه آنها به غیر از بنده و «ماموستا چهتو»، معتقد به بازنگری این نظرات بودیم.
در مورد انتفاضه و آمادهسازی، همه همرأی بودیم و تصمیم گرفته شد که کاک نوشیروان سرپرستی برنامهریزی برای انتفاضه، به همراه تنظیم فرماندهی عمومی نیروهای پیشمرگه را برعهده داشته باشد؛ که آن زمان با مدیریت جناب کاک «ملازم عمر» و اعضای دوستان کاک «شیردل حهویزی»، «نقیب خلیل»، کاک «شیخ جعفر»، «مام رستم»، کاک «حامد حاجی خالد» و چند عضو و فرمانده توانمند از نیروهای پیشمرگه و مرکز فرماندهی همکار بودند، همچنین تنظیمات داخل شهر هم برای تأسیس شانههای مسلح فعال شود.
اتحادیه میهنی کردستان شروع به برقراری ارتباط کرد و با گروههای سیاسی کردستان بخصوص با حزب دمکرات کردستان چندین جلسه برگزار کرد.
در ماه 9/1990 به پاریس سفر کردم، در آن زمان جناب کاک سعود به همراه هیئتی عالی رتبه به قاسمهرهش آمده بود و میهمان دفتر سیاسی اتحادیه میهنی بودند و در آنجا برنامه کلی نحوه تقسیم محورهای مقاومت مشخص شد.
انتفاضه بدین شیوه برنامهریزی شده بود
بر اساس برنامهایکه زندهیاد کاک نوشیروان تنظیم کرده بود؛ تصمیم گرفته شد که برای همه محورها براساس اینکه چه کسی بیشترین نیرو را در اختیار دارد، مسئولی تعیین شود. مسئولیت آغازین، بر عهده آنها باشد و طرف دیگر هم جانشین خواهد بود و همچنین گروههای دیگر هم لحاظ شوند.
آنچه که در اینجا حائز اهمیت است در جلسات جبهه کردستانی بنا به پیشنهاد مام جلال و اتحادیه میهنی، تصمیم گرفته شد بهجای منتشرکردن بیانیه عفو عمومی، فراخوان آشتی عمومی اعلام شود، به همین دلیل، در آغاز افراد مسلح وابسته به حکومت بعث، اعتماد و حس بیشتری نسبت به این اطمینان کردند و در کنار این، اتحادیه میهنی متضرر اصلی رفتار افراد مسلح وابسته به حکومت بعث در گذشته بود که صدها شهید پیشمرگه و فرمانده و تنظیمات خود را بهدست آنها از دست داده بود.
وقتیکه در ماه 10/1990 به شورای رهبری برگشتم، صحبت در مورد این بود که برای همه محورها مسئول تعیین شود و هر یک از اعضای دفتر سیاسی نیز به عنوان مسئول یک استان انتخاب شد؛ به غیر از دهوک که برای آن هیچ کسی تعیین نشد.
واضح است که در آن زمان، جناب کاک «کوسرهت» عضو دفتر سیاسی نبود، ولی همچون عضو شورای رهبری با شایستگی، شهامت و توانمندی در رهبری شهر اربیل، این مسئولیت به ایشان سپرده شد.
کاک «ملازم عمر» برای استان سلیمانیه کاک «فریدون عبدالقادر» برای استان کرکوک و همانطور که اشاره کردم کاک «کوسرهت» نیز برای استان اربیل و جناب کاک نوشیروان هم به همراه کاک «مسعود بارزانی» به عنوان فرمانده کل نیروهای پیشمرگه کردستان انتخاب شدند.
من هم در تعجب بودم که برای بنده جایی تعیین نشده بود؛ نزد کاک نوشیروان رفتم، منتظر جلسه بودم، گفتم به چه دلیل برای بنده هیچ جایی و کاری در برنامه مقاومت تعیین نشده است؟
در جواب گفت: نمیدانستم که به این زودی برمیگردی؛ من هم در ادامه گفتم: کاک نوشیروان شما میدانستید مهلت من یک ماه بود و دیدید که برگشتم، (مشخص بود که ایشان پیش خودش حساب کرده بود که من هم مثل دیگر دوستان که به سفر خارج میرفتند، دیر برمیگردند، من هم دیر برگردم).
نخواستم در این سربلندی بینصیب باشم
گفت: خیلی خُب فقط دهوک مانده، آیا به آنجا میروی؟ من هم گفتم با افتخار من پیشمرگهام، هر جایی باشد میروم و نمیخواهم در این سربلندی بینصیب باشم. گفت: خیلی خُب.
در آن زمان جناب «ملازم عمر» و فرمانده «دارا توفیق»، در منزلش بودند. گفتم: در دهوک چه کاری انجام دهم، من در آنجا کسی را نمیشناسم و نه نیروی آنچنانی پیشمرگه باقی مانده است که به همراه خود به آنجا ببرم، به همکاری شما و دفتر نظامی نیاز دارم.
کاک نوشیروان جواب امیدوارکنندهای به من نداد، ولی جناب کاک «ملازم عمر» گفت: ناظم نگران نباش، اگر به آنجا بروی من همکاری میکنم، در اینجا لازم است که یک بار دیگر از کاک «ملازم عمر» تشکر کنم.
در همانجا تصمیم گرفته شد که با زندهیاد «نقیب خلیل»، همه پیشمرگههای منطقه بادینان را جمع کنیم، کاک «نقیب خلیل» به عنوان فرمانده کل نیروهای پیشمرگه منطقه بادینان و بنده هم به عنوان مسئول و سرپرست شروع به کار کردیم.
درخواست یک نیروی ویژه کردم که همراهمان باشند، این بود که با دستور کاک «ملازم عمر» و با حضور کاک «عثمان شارستینی» با نیروهای خود در حدود 50 پیشمرگه که همراهشان بودند؛ همراه ما باشند. مشغول ارتباطات و آمادهسازی بودیم، در کل توانستیم نیروی 180 نفری از پشمرگههای قهرمان منطقه بادینان را آماده کنیم که نزد ما در اردوگاه زیویه و در ایران بودند.
تنها برادران کومله در بادینان بودند
این چند ماه، در سطح بالا مشغول برنامهریزی بودیم، همچنین در منطقه بادینان مشغول اطلاعرسانی تنظیمات اتحادیه میهنی کردستان و گردان پارتیزانی اتحادیه بودیم که با سرپرستی شهید «حسن سلیم» و تعدادی از دوستان در آنجا بودند.
بدون شک، بایستی به این اشاره کنیم که آن زمان، فقط تنظیمات برادران کومله در آنجا بودند و دست بالایی داشتند.
در ارتباط با برادران پارتی
یکی از آخرین روزهای بهمن ماه سال 1991 جناب کاک کوسرهت که منزلشان در مهاباد بود و در خانه دو طبقهای که فقط یک دیوار مشترک داشیتم و با همدیگر زندگی میکردیم، گفت: بیا به مهاباد برویم، در آنجا هم سری به راژان و جناب کاک مسعود بارزانی بزنیم، برای چند روز به اتفاق هم به مهاباد رفتیم، فکر کنم اواخر ماه شوبات (بهمن) بود، اواخر شب، کاک کوسرهت به درب میان خانه ما و خودش زد و گفت: اگر خبر خوبی بهت بدهم چیکار برایم میکنی؟ گفتم: مطمئن باش هر آنچه شایسته شما و درخواست خودتان باشد.
گفت: هپیمانی به کویت حمله کرد، باید فردا به کاک مسعود سری بزنیم و به قاسمهرهش برگردیم و خودمان را آماده کنیم.
به اتفاق همدیگر، صبح زود به راژان رفتیم و در آنجا با کاک مسعود و تعدادی از اعضای دفتر سیاسی حزب دمکرات دیدار کردیم. در مورد وضعیت پیش آمده صحبت کردیم و کاک کوسرهت از جناب کاک مسعود درخواست کرد و گفت: بر اساس توافق، بایستی شما به قاسمهرهش تشریف بیاورید و رهبری ما را برعهده بگیرید، همانطور که مام جلال هم در خارج، جبهه کردستانی را رهبری میکنند.
در همانجا از طریق پیرانشهر به قاسمهرهش برگشتیم و مشغول آمادهسازی، تشکیل جلسات و ارتباط با پارتیزانهایی شدیم که در سطوح پایینتری از ما بودند، از همه آنها نزدیکتر به شورای رهبری که همچون دروازه ارتباط و انتفاضه هم بود، گردان پارتیزانی کاک «عمر بگ» و پسرش کورده بود.
در برنامههای پارتیزانی جناب کاک نوشیروان درخواست کرد که کاک «عزیز بگ» در منطقه رانیه فعالیت کند؛ چون مردی متخصص و دلسوز بود و اسم او را «پیره ههلو» (عقاب پیر) گذاشت و از طریق دستگاه بیسیم که همراهشان بود؛ ارتباط برقرار شد و گفتند که آمادهاند و با شانههای مسلح و رهبری در ارتباط هستند.
صبح روز 5/3/1991 خبر آمد که در رانیه انتفاضه شده و شهر رانیه پاکسازی شده است، ولی متأسفانه کاک «کلی نبی» و تعدای از افراد شهید شدهاند.
در دفتر سیاسی جلسه برگزار شد و تصمیم گرفته شد نیروهای قاسمهرهش در سریعترین زمان ممکن راه بیافتند و به کاک مسعود هم خبر داده شد که انتفاضه شروع شده است و منتظر شما هستیم.
روز 6/3/1991 تصمیم گرفته شد نیروهای بنده به همراه آنهایی که میخواهند به سمت پایین حرکت کنند که در میان آنها خواهر محترم «هیرو خان» که در آن زمان در قاسمهرهش بود، به همراه نیروی رهبری آماده بودند و همگی به سمت رانیه حرکت کردیم و توسط کاک «عزیز بگ» مورد استقبال قرار گرفتیم.
دستور آزادسازی مناطق دیگر صادر شد
صبح همان روز، جناب کاک نوشیروان به رانیه آمد که کاک کوسرهت و شهید «حسن کویستانی» و کاک «شیردل حهویزی» و تعدادی از اعضاء و فرمانده نیروهای پیشمرگه هم همراهشان بودند.
در روزهای 7، 8، 9 و 10/ 3/1391 همه مناطق چهارقورنه، سرچاوه و تا کوی سنجق و سلیمانیه آزاد شدند.
بعد از آمدن جناب کاک مسعود و آزادسازی بیتواته، کاک نوشیروان و کاک مسعود مقرشان را به بیتواته بردند و روز 10/3 بنده به کویه رفتم. در آن زمان، نامهای از جناب کاک مسعود به دستمان رسید که آمادهایم و میخواهیم به سمت بادینان حرکت کنیم، چونکه قرار است 11/3 شهر اربیل آزاد شود و از آنجا به سمت دهوک برویم.
خیلی سریع به رانیه و بیتواته برگشتم و پیش کاک مسعود رفتیم، کاک نوشیروان به ما اطلاع داد که منطقه حریر و باتاس و رواندز هم آزاد شدهاند، به همین دلیل به حریر برویم و از آنجا به همراه شهید «حسن کویستانی»، شهید «دلشاد حسن» و شهید «تحسین کاوانی» خودمان را برای رفتن به بادینان و دهوک آماده کنیم؛ که هر سه نفر جان پاکشان را به کُرد و پیشمرگه تقدیم کردند و شهید شدند.
روز 11/3 از حریر با من تماس گرفتند و شب 12/ 3 به دنبال کاک «عبدلموهیمن» میگشتم، چون مسئول نیروی پیشمرگه حزب دمکرات در منطقه بادینان بود، تا مطلع شوم که برنامه آنها برای رفتن به چه شکلی خواهد بود.
شب در منزل «حسین آقای سرچیا» چشمم به یک مسئول ایرانی افتاد که همراهش بود، او را میشناختم. خواستم او را به اسم خودش صدا بزنم، دهنم را باز نکرده بود، گفت: حاجی علی! با تبسم احوالش را پرسیدم و به حاجی علی خیرمقدم گفتم.
واضح است که در مورد اوضاع بیخمه صحبت شد و من هم گفتم: «من خودم را با آن مشغول نمیکنم، به عنوان نماینده اتحادیه میهنی نامهای را به کاک «عمر آقای سورچی» دادم، مشخص است که از این کار هدفی داشتم، پیامی هم به شهید حسن و شهید دلشاد فرستادم که با عجله، نمایندهشان را برای تحویل وسایل به بیخمه بفرستند.»
همانطور که در مورد آن صحبت شد؛ بایستی منتظر باشیم تا اربیل و راه فاییده کنترل شود، آنوقت به همراه نیروی برادران پارتی به سمت دهوک حرکت کنیم.
یاد این افتادم که اگر اینطوری شود، بایستی اتحادیه میهنی همچون دنبالهرو؛ به همراه نیروهای پارتی به دهوک برود، نیروی آنها نزدیک به 1500 تا 1600 پیشمرگه بود.
بدین شیوه از پل قندیل عبور کردیم
خداحافظی کردم و برای دیدن شهید «تحسین کاوانی» به حریر رفتم و به ایشان گفتم: کاک تحسین نمیتوانیم کاری انجام دهیم تا ما زودتر از راه آکری برویم؟ ، گفت: بله، ولی تو آمادهای بروی؟ گفتم به اطمینان خاطر میروم. گفت: امشب تماس میگیرم و فردا به شما خبر میدهم.
این بود که با تنظیمات آکری تماس گرفت که در آنزمان کسی به نام «نقیب فیصل» که افسر پولیس بود؛ سرپرستی شانههای مسلح و تنظیمات را برعهده داشت، گفت: همین کار را میکنیم، بامداد 13/3 شروع میکنیم و با اطمینان موفق میشویم.
در هنگام ظهر، ماشین را بر سر جاده در منطقه پل قندیل میآوریم و آنها را به آن طرف میبریم. در حقیقت، خیلی راستگویانه این کار را کردند و در ابتدا «نقیب خلیل» و یکی پس از دیگری همه ما از آنجا عبور کردیم. برای غروب هم در آکری غذا خوردیم و استراحت کردیم.
در اینجا ضروری است که در مورد شانههای مسلح نیروی کاک «سواره عباس آقا» صحبت کنم، که در آنزمان از طرف حکومت عراق، حفاظت منطقه شیخان به آنها سپرده شده بود. تا متوجه حضور ما شدند همگی از منطقه، دور شدند و کار ما را آسان کردند و در واقع با ما همکاری کردند.
برای روز بعد، از راه شیخان با ماشین به سمت دهوک حرکت کردیم. واضح است که همان شب از راه بیسیم به ما اطلاع داده بودند که دهوک هم آماده است و فردای روز 14/3/1991 وقتیکه به همراه نیرو به دهوک رسیدیم، شهر دهوک کاملا آزاد شده بود، برادران تنظیمات شهری و پارتیزانها بر دهوک مسلط شده بودند. آنهایی که به یاد دارم همچون مسئول تنظیمات اتحادیه میهنی عبارت بودند از؛ کاک «عارف روشدی»، کاک حسین برادر شهید «نقیب خلیل»، برادر «صدیق آمدی»، «صادق عمر سندی»، «علی شعبان» و چند کادر دیگر.
نامه نهایی برای کاک نوشیروان فرستاده شد
از اداره آتشنشانی دهوک که همچون مقر تعیین شده بود، در همانجا کاک سهرکهوت که کادر باسوادی بود و مسئول دستگاه بیسیم ما را برعهده داشت، خیلی سریع بیسیم را راه انداخت و پیامی برای کاک نوشیروان فرستاد که در آن زمان، اسم کاک نوشیروان «مولود» و اسم بنده هم «سهند» بود. از سهند به مولود، به او اطلاع داد که ساعت 2:35 بعدازظهر امروز 14/3 ما به دهوک رسیدیم و شهر بهطور کلی آزاد شد.
به غیر از نیروهای اتحادیه میهنی با مسئولیت «حسن سلیم» که مسئول نیروهای پارتیزانی آنجا بود، نیروهای برادران حزب دموکرات در آنزمان با سرپرستی کاک دکتر «کمال کرکوکی» به همراه «پارتی گهل» (حزب ملت) در آزادسازی دهوک مشارکت داشتند.
وقتیکه پیام مورد نظر به دست کاک نوشیروان میرسد؛ به همراه کاک مسعود هر کدام در یک اتاق و در کنار یکدیگر بودند (این حرفهای کاک «حسین سنجاری» است که در آن موقع، همراه کاک نوشیروان بود)، بلند میشود و به سمت کاک مسعود میرود و همچون یک مژدگانی میگوید کاک مسعود این نابلد ماست که به تنهایی مثل اتحادیه میهنی به دهوک رسیده است، کاک مسعود هم بهجای تقدیر میگوید: قرار بود که همگی به اتفاق هم به دهوک بروند، شاید به برادران ما کلک زده است، نباید بدون آنها میرفتند.
فردای آن روز، نیروهای برادران حزب دمکرات همگی به دهوک رسیدند و در آنجا همدیگر را دیدیم که عبارت بودند از: کاک «عبدالموهیمن»، «زعیم علی»، کاک «بابکر زیباری» و تعدادی از فرماندهان و کادرهای دیگر که اسامی همه آنها را به یاد ندارم و به توافق رسیدیم که از این به بعد، با یکدیگر همکاری کنیم.
برگشتن مام جلال و حملات دشمن
در روز 16/3 حکومت عراق در منطقه فاییده شروع به حملات و هجوم به نیروهای پیشمرگه و همچنین شهر دهوک کرد، شهید «حسن سلیم» در این جنگها با چندین پیشمرگه شهید شدند، پیام هم آمد که جناب مام جلال از سوریه به همراه تعدادی کادر و فرمانده از راه فیشخاپور به کردستان برمیگردند، از جمله؛ زندهیاد «جبار فرمان»، کاک «احمد بامرنی» و از دفتر ریاست اتحادیه میهنی هم نیروی ریاست با سرپرستی دکتر «کریم» به زاخو آمدند، همگی برای استقبال جناب مام جلال به زاخو رفتیم.
جناب مام جلال روز 25/3 از راه فیشخاپور به کردستان برگشت؛ که رسیدند در آغاز به زاخو رفتند و جلوی درب فرمانداری این شهر، با حضور جمعیت کثیری از مردم، مطالب مهم و باارزشی را قرائت کردند، بعداً با تعدادی از شخصیتها و گروههای سیاسی هم دیدار کردند.
فردای همان روز، به سمت دهوک حرکت کردند و در همان زمان، کاک «جبار فرمان» را به سمت جنگهای فاییده فرستاد که وضعیت نامناسبی داشت، بنده هم به همراه نیرو برای انجامدادن کارهایی در زاخو ماندیم و با کُردهای سلوپی دیدار و گفتوگو کردم و فردای آن روز، بعد از عقبنشینی پیشمرگه در فاییده، وضعیت خیلی وخیم شد. مردم شروع به کوچ کردند و بحران ناخوشایندی رویداد و بناچار مام جلال بعد از برگزاری چندین جلسه در دهوک، بعد از اجبار زیاد اکثر شخصیتها، دهوک را ترک کرد و به سمت سلیمانیه حرکت کرد و بنده هم از راه باتوفه و آمیدی (که قبلتر آنجا را بلد بودم) به سمت بارزان و بعدها به سمت رواندز حرکت کردم.
لینک یادداشت «ناظم دباغ» در روزنامه «کوردستانی نوی» روز پنجشنبه 10/3/2020:
این بیمارستان که از طرف موسسه سلامت پیشمرگه و با همکاری خیرین ساخته شده مقرر بود در عرض ١۵ روز ساخته شود اما امروز یکشنبه بعد از ١٠ روز از شروع ساخت توسط قباد طالبانی معاون نخستوزیر حکومت اقلیم کردستان عراق افتتاح شد
«ناظم دباغ» نماینده حکومت اقلیم کردستان عراق در تهران گفت: شیوع ویروس کرونا در ایران؛ باعث بستهشدن مرزها و متوقفشدن روابط بازرگانی میان ایران و اقلیم کردستان نشده است و برعکس، به صورت مداوم زیرنظر امنیت و تیمهای پزشکی قرار دارد. صبح همین امروز، هزار ماشین ترانزیت از بندرعباس منتظر بودند که به آنها اجازه ورود به اقلیم کردستان داده شود که در نهایت، به آنها اجازه داده شد که از طریق مرز باشماخ وارد خاک اقلیم کردستان شوند.
وی همچنین گفت: دیروز برای یک بار دیگر، اجازه بازبودن مرزهای میان ایران و اقلیم کردستان، برای یک هفته دیگر تمدید شد.
«ناظم دباغ» در آغاز گفتوگو با صدای آمریکا گفت: ما برای اینکه مرزهای ایران و اقلیم کردستان به مدت یک هفته باز باشد، به صورت مداوم در ارتباط بودیم؛ همه بارهایی که به کردستان رفته بود از طریق تیم ویژه بارزگانی، امنیتی و پزشکی آن ماشین، مورد بررسی و بازبینی دقیق قرار گرفت و به این معنی است که مرزهای اقلیم کردستان برای مراودات بازرگانی با ایران باز است. ولی به شرطیکه ماشینهایی که به آنجا میروند از یک راه مشخص و معین و زیرنظر تیم امنیت و پزشکی مورد بررسی قرار میگیرند و پس از آن به آنها اجازه ورود داده میشود تا کسانی که مریضی دارند و یا مشکوک به مریضی هستند به آنها اجازه ورود به اقلیم کردستان داده نشود.
نماینده حکومت اقلیم کردستان عراق در تهران در ادامه سخنانش اظهار داشت: دلیل اینکه حکومت اقلیم کردستان این تصمیم را میگیرد آن است که به بازار و کالاهای ایرانی نیاز مبرم و ضروری دارد و به همین دلیل، این کالاهایی که از ایران و چین وارد اقلیم کردستان میشوند همانطور که به آن اشاره کردم توسط وزارت بهداشت و همچنین کمیسیونی که برای مقابله با کرونا فعالیت میکنند؛ مورد بازبینی دقیق قرار میگیرند. ما امروزه مرز طولانی با جمهوری اسلامی ایران داریم و این موضوع کرونا هم آنقدری که به یک کار سیاسی تبدیل شده است به همان اندازه، به عنوان یک موضوع طبیعی به آن نگریسته نمیشود؛ که سالانه چندین مریضی به همین شیوه، شیوع پیدا کردهاند و افراد زیادی را به کام مرگ کشیدهاند. به همین دلیل، این روزها همه افراد، میتوانند با استراحت و بدون استرس، در برابر این بیماری که شیوع پیدا کرده است، از خود مراقبت کنند.
وی همچنین گفت: من نمیتوانم بگویم که اقلیم کردستان، جایگزین ایران و یا بدیلی برای آن پیدا نکند، ولی همین قدر میدانم تاکنون بازرگانی با جمهوری اسلامی ایران، بخش اصلی و ضروری زندگی و نیازهای اقلیم کردستان است. همین امروز، طول کاروان ماشینها در مرز باشماخ نزدیک به 15 کیلومتر بود، متأسفانه اقلیم کردستان نتوانسته است که محصولات محلی را جایگزین تعدادی از محصولات وارداتی کند.
«ناظم دباغ» در ادامه سخنانش تأکید کرد: اگر اقلیم کردستان دستور بستهشدن مرزها را صادر میکرد؛ تاکنون به این مرحله نرسیدهایم که ایران چه تصمیمی میگرفت، ولی مطمئناً هم اکنون که خودشان وضعیت را زیرنظر دارند، ضروری است که آن را حق طبیعی اقلیم کردستان بدانند؛ ولی تا این لحظه، این تصمیم گرفته نشده است.
نماینده حکومت اقلیم کردستان عراق در تهران، در جواب این سوال که اگر در روزهای آینده به دلیل ادامه کار بازرگانی اقلیم کردستان با ایران، ویروس کرونا به اقلیم کردستان منتقل شد، آیا ایران این آمادگی را دارد که به اقلیم کردستان کمک کند؟ گفت: به نظر من، ایران در موارد زیادی همچون جنگ داعش، با اقلیم کردستان همکاری کرده است و بدون شک، هر آنچه در توان داشته باشد به شرطیکه اقلیم کردستان از آنها درخواست کند، پیشبینی میکنم که ایران، جواب این درخواست را خواهد داد.
لینک گفتوگو:
https://www.dengiamerika.com/a/iran/5311166.html
نماینده اقلیم کردستان در ایران گفت: تلافی خون سردار سلیمانی برای مردم دستاوردهای خوبی خواهد داشت و امیدوارم همه رهبران مثل ایشان باشند و ایشان را الگوی خود قرار دهند.
گروه دفاعی خبرگزاری تسنیم- پرونده ویژه «هجر حبیب»: «ناظم دباغ» نماینده حکومت اقلیم کردستان ازجمله افرادیست که به واسطه مسئولیتی که از سالها قبل تاکنون داشته، در مقاطعی از نزدیک با سردار شهید قاسم سلیمانی کار کرده و با او آشنایی دارد.
ناظم دباغ نزدیک به دو دهه نمایندگی حکومت اقلیم کردستان در ایران را برعهده دارد و از دوستان نزدیک جلال طالبانی دبیرکل فقید اتحادیه میهنی کردستان عراق است که او نیز ارتباط دوستانه زیادی با سردار سلیمانی داشت.
آقای دباغ در گفتگو با تسنیم به بیان برخی خاطرات خود از سردار قاسم سلیمانی پرداخته است که متن آن را در ادامه میخوانید.
بیشتر بخوانید:
بیشتر بخوانید
* سپاسگزاریم بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادید. لطفا بفرمایید آشنایی شما با سردار سلیمانی از کجا و چطور آغاز شد؟
آشنایی ما به سال 1991 برمیگردد که به عنوان نماینده مرحوم آقای جلال طالبانی دبیر کل حزب اتحادیه میهنی و بعدا رئیس جمهور عراق این دیدارها انجام میشد.
عمدتا ارتباط کُردها از طریق قرارگاه رمضان بود که یکی از زیرمجموعههای نیروی قدس محسوب میشد. من خودم اولین بار بعد از قیام اقلیم کردستان و تاسیس اولین کابینه حکومت اقلیم به همراه هیاتی به ریاست شهید سامی عبدالرحمان به ایران آمدم و با آقای مرحوم حبیبی که آن موقع معاون اول رئیس جمهور بودند و سپس با فرمانده نیروی قدس دیدار کردیم. البته در آن مقطع ما شناخت چندانی از ایشان نداشتیم ولی بعدها این آشنایی و دیدارها بیشتر شد و هر زمان که نیاز بود، به عنوان نماینده آقای طالبانی درخواست ملاقات میدادم و این دیدار انجام میشد.
* به لحاظ شخصیتی سردار سلیمانی را چگونه میدیدید؟ کدام ویژگی ایشان در نظر شما از بقیه برجستهتر بود؟
ایشان یک فرمانده شجاع، صادق، باوفا، سیاستمدار، با درک و فهم و و مخلص بود. در تمام جلساتی که با ایشان داشتم می دیدم که با کمال دقت و آرامش به حرف های طرف مقابل گوش می داد و پس از آن نظرش را بیان می کرد و اگر موضوع با اهمیتی مطرح میشد، سعی میکرد خیلی سریع آن را به نتیجه برساند. تسلط کاملی بر روی موضوعات داشت و کارهایش را با گفتگو پیش میبرد و در این مسیر سعه صدر بالایی هم داشت.
* در مورد اقلیم کردستان در دیدار با سردار سلیمانی بیشتر روی چه موضوعاتی بحث میشد؟
سردار سلیمانی ارتباط و نقش زیادی در موضوعات مرتبط با عراق داشت. خب طبیعتا این جلسات چندان رسانه ای و حتی ضبط هم نمیشد ولی این حضور یک حضور پررنگ و تاثیرگذار بود.
یادم هست مدت کوتاهی پس از قیام اقلیم کردستان، به دنبال این بودیم که امکانات و خدمات بیشتری به مردم خودمان ارائه دهیم. یک شرکت ایرانی قبول کرد که برای ما چاه بزند اما چون میترسید امریکایی ها دستگاه هایش را بزنند، برای همین از ما ضمانت خواست و تاکید هم کرد که این ضمانت باید از ایران تامین شود. این برای ما کار سختی بود. موضوع را به گوش سردار سلیمانی رساندیم و ماجرا را برای او توضیح دادیم. به ایشان گفتم این شرکت از ما ضمانت یک میلیون دلاری می خواهد. بلافاصله ایشان یک چک یک میلیون دلاری نوشتند و به آن شرکت دادند و گفتند اگر دستگاههایتان به ایران برنگشت این چک را بردارید. برای تامین برق هم باز ایشان نقش زیادی داشت که وزارت نیروی ایران قبول کرد هزار مگاوات برق عراق را تامین کند که از این میزان، 300 مگاواتش برای اقلیم کردستان بود.
ما در زمینه سوخت (نفت و گاز) هم با مشکل روبرو بودیم و انتقال اینها از مرزها برایمان کار مشکلی بود. مرزبانی در ایران برعهده نهاد دیگری است ولی سردار سلیمانی با مراکز مختلف مثل قرارگاه حمزه و دولت هماهنگ کرد تا مرز پرویزخان موقتا به مدت 6 ماه برای انتقال سوخت به مناطق گرمیان، کلار و سلیمانیه باز شود و بعد از 6 ماه نیز مجددا این زمان را تمدید کردند.
ایشان بعد از پایان مدت تمدید دوم گفتند وقتی هم مردم ایران و هم کردستان از این موضوع نفع میبرند، چرا باز بودن مرز را دائمی نکنیم؟ این اقدامات در زمانی انجام شد که مردم ما نیاز مبرمی به آب، برق، نفت، گاز داشتند و همین تاثیر سردار سلیمانی بود که باعث شد مرزها فعال شوند.
حتی چند روز قبل از حمله داعش، خود شهید سلیمانی در منطقه مخمور و اربیل حضور داشت و از مناطق مختلف دیدن کرد. نظرشان این بود که نیروهای پیشمرگه در جبهه ها به همکاری و تجهیز بیشتر نیاز دارند، به همین دلیل وقتی شب تماس گرفتند و گفتند داعش حمله کرده و در خواست کمک شد، چون ایشان اطلاعات قبلی داشت برای فرستادن کمک و حضور مشاورین ارتشی و سپاهی ایرانی به سرعت اقدام کرد.
* کمک هایی که در جنگ داعش به اقلیم کردستان می شد به چه شکلی بود و سردار سلیمانی چگونه به آنجا آمدند و چکار کردند؟
شبی که داعش به اربیل حمله کرد، مسئولین اقلیم با مقامات جمهوری اسلامی ایران و آقای سلیمانی تماس گرفتند.
چندی پیش هم یکی از فرماندهان ارتش ایران در این باره صحبت کرد که قرارگاه جنگ با داعش را در اقلیم کردستان عراق داشتیم.
از زاخو تا جبل حمری در منطقه خانقین و کلار این قرارگاه برای مشورت و راهنمایی و فرستادن کمک نظامی به نیروهای پیشمرگه و جنگیدن با داعش وجود داشت.
برخی تصاویر هم از حضور سردار سلیمانی در کنار نیروهای پیشمرگه و دیگر نیروها هم در کردستان منتشر شد که در حین مقابله با داعش بود و البته همانطور که گفتم، ایشان قبل از شروع درگیریها هم در آنجا حاضر بودند.
* زمانی که داعش حمله کرد و عراق از ایران درخواست کمک کرد، اگر ایران همکاری صورت نمی گرفت، چه اتفاقی میافتاد؟
من قبلا هم گفتهام که اگر ایران و کمک های ایران نبود در همان ابتدا بغداد به دست داعش می افتاد. ایران کمکهای زیادی کرد و اگرچه کمک های هوایی دیگران هم تاثیر داشت ولی سرنوشت جنگ بر روی زمین مشخص میشود و ایرانیها در این زمینه کمک های بسیاری کردند.
اگر این کمک ها نبود مصیبت بزرگی برای مناطقی که داعش به آنها حمله کرد به وجود میآمد و به آسانی نمیشد این مصیبت را جبران کرد ولی خوشبختانه با همکاری ایران جلوی این مسأله گرفته شد.
بعدا هم آقای مسعود بارزانی به عنوان رئیس اقلیم کردستان، پیام تشکری برای رئیس جمهور ایران فرستاد و از اقدامات جمهوری اسلامی به عنوان کشوری که در همان ساعات اول کمک هایش را برای مقابله با داعش فرستاد، تشکر کرد.
آقای بارزانی در آن نامه نوشته بود که ما همین انتظار را هم از جمهوری اسلامی داشتیم و خوشبختانه این اقدام انجام شد که در موقع نیاز و لحظه اول این کمک ها رسید.
* ارتباطات سردار سلیمانی و آقای طالبانی چگونه بود و این ارتباط در پیشبرد اهداف دو طرف چه تاثیری داشت؟ اگر درباره ارتباط این دو نفر خاطره ای دارید بفرمایید.
بنده عموما در جلسات آنها حضور داشتم و گاهی هم بیرون می آمدم تا آنها راحتتر باهم صحبت کنند.
آنچه من از روابط سردار سلیمانی و مام جلال برداشت کردم، یک رابطه برادرانه، صادقانه و وفادارانه بر مبنای گذشته و رابطه خوبی بود که از لحاظ سیاسی، ایدئولوژی فکری و ملیگرایی باهم داشتند.
چند بار سردار سلیمانی به خود بنده گفت که من خیلی این برادر بزرگوارم (جلال طالبانی) را دوست دارم چون فرد صادقی است؛ مثل برخی دیگر نیست که جلوی امریکاییها علیه ما باشد و جلوی ما علیه آنها.
آقای طالبانی هم برای سردار سلیمانی احترام زیادی قائل بود و می گفت او کسی است که به خوبی من را درک می کند و در موقع نیاز به کمکمان میآید و تاکید داشت که این روابط باید حفظ شود.
سردار سلیمانی یک انسان صادق، خاکی و دوست داشتنی بود، هیچگاه به یاد ندارم که چیزی را برای خودش یا خانواده اش خواسته باشد مثلا در اقلیم کردستان برای فرزندانش یک فعالیت اقتصادی راه بیندازد.
* مردم اقلیم چه نظری راجع به سردار سلیمانی داشتند و چقدر او را می شناسند؟
سردار سلیمانی در هر جنگی که نیروهای پیشمرگه با داعش داشتند، حضور پیدا میکرد و اگر هم خودش نبود، همکارنش را میفرستاد. طبیعتا نیروهای پیشمرگه وقتی به خانه هایشان برمی گشتند این موضوعات را تعریف می کردند و دیگران هم با او آشنا میشدند. برای همین مردم ما شناخت خوبی از ایشان و کمک هایش به اقلیم کردستان دارند.
ایشان تاکید زیادی روی وحدت و همکاری گروههای کُرد و شیعه و اهل سنت با هم داشت و این را در جلسات مختلف با حضور همه افراد بارها مورد تاکید قرار داد.
* چگونه از شهادت ایشان مطلع شدید؟
صبح اول وقت یکی از همکارانم پیامی داد و گفت که متاسفانه این اتفاق افتاده است. خبر ناگواری بود و اگر اثر آن برای من بیشتر از شنیدن خبر فوت آقای طالبانی نبود، کمتر هم نبود. مرگ ایشان خسارتی جبران ناپذیر است و با توجه به شناخت و روابط شخصی که با ایشان داشتم، معتقدم به آسانی کسی مثل ایشان پیدا نخواهد شد.
* بسیاری معتقدند بعد از شهادت ایشان، تشییع جنازه ای که مردم عراق کردند به لحاظ سیاسی و بین المللی یک پیام بزرگ داشت و این حادثه وحدت بین مردم ایران و عراق را بیشتر کرد. تحلیل شما در اینباره چیست؟
این حضور پر شور یک اتفاق نادر بود و همه شیعیان نه فقط ایرانیها را تحت تاثیر قرار داد. شما به تصاویر و فیلمهای منتشر شده در ایران و عراق نگاه کنید، مردم عراق هم وظیفه خود را در تکریم و پاسداشت سردار سلیمانی ادا کردند.
* به نظر شما چرا امریکایی ها دست به ترور سردار سلیمانی زدند؟
اولا ترور حاج قاسم از طرف رئیس جمهور عراق محکوم شد که این محکومیت معنی و دلیل دارد. آمریکا با این کار حاکمیت عراق را نقض کرد که کاری قبیح و غیرقابل قبول است.
این اقدام حتی در بین خود امریکایی ها هم موجب اختلاف نظر شد که آیا کار مثبتی بود یا نه؟
عملکرد سردار سلیمانی در عراق و سوریه و لبنان؛ اقدام علیه تروریسم بود ولی من فکر میکنم در لابی صهیونیسم و ترامپ کسانی بودند که این کار را به منفعت خودشان میدانستند تا از این طریق روابط ایران و عراق را خراب کرده و همچنین عامل اصلی مقابله با تروریسم در منطقه را از میان بردارند چراکه آشوب در منطقه به نفع آنهاست اما من معتقدم ضرر این اقدام برای آمریکایی ها از نفع آن بیشتر است.
این یک حقیقت است که قربانی شدن افراد بزرگ، آثار با برکتی برای مردم آن کشور دارد و این افراد ماندگار هستند.
من فکر میکنم تلافی خون ایشان برای مردم دستاوردهای خوبی خواهد داشت و امیدوارم همه رهبران مثل ایشان باشند و ایشان را الگو قرار دهند.
* اگر بخواهید چند کلمه با سردار سلیمانی صحبت کنید، به عنوان یک دوست به او چه خواهید گفت؟
به ایشان میگویم تو زنده هستی و جایت خالی نیست. تو در قلب مردم ملتت جا داری. امیدوارم با آرامش بخوابی. آنچه کردی در یاد و قلب مردم خواهند ماند و مرگت با افتخار و با عزت بود. مردم اخلاص خود را در مراسم عزایت به تو نشان دادند و ان شاءالله جایت در بهشت باشد. خدانگهدار.
انتهای پیام/
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/12/10/2209539/گفتگو-با-ناظم-دباغ-ماجرای-چک-ضمانت-سردار-سلیمانی-برای-کمک-به-اقلیم-کردستان-کمک-ایران-جلوی-مصیبت-داعش-در-منطقه-ما-را-گرفت
سرویس عراق و اقلیم کردستان – نماینده دولت اقلیم کردستان عراق در تهران از تلاش های طرفین برای تداوم مبادلات بازرگانی خبر داد.
به گزارش کردپرس، پس از اعلام رسمی شیوع کرونا ویروس جدید در ایران، کشور عراق به صورت رسمی اعلام کرد که دیگر هیچ مسافر ایرانی را نمیپذیرد و ویزا برای مسافران ایرانی صادر نمیکند.
ناظم عمر دباغ نماینده دولت اقلیم کردستان در گفتگو با خبرنگار کردپرس، در خصوص تداوم مبادلات بازرگانی و تردد مسافران از دروازه های رسمی میان طرفین، گفت: بر اساس اطلاعاتی که به دست ما رسیده است، دروازه های اقلیم کردستان تدابیر و راهنمایی ها را برای تداوم مبادلات بازرگانی میان ایران و اقلیم کردستان در پیش گرفته اند و باید این مبادلات هنوز در جریان باشد.
وی با اشاره به این که از سوی اقلیم کردستان اعلام شده که دروازه های مرزی با ایران تعطیل شده اند، اظهار کرد که هم اکنون راهکارهای جدیدی برای بخشی از آن هایی که لازم است از مرزها تردد کنند و همچنین آن هایی که باید قرنطینه شده و تحت نظر قرار گیرند اندیشیده شده است و در نهایت باید منتظر باشیم که تصمیم نهایی چه خواهد بود.
شایان ذکر است، عراق پنجشنبه شب در اقدامی پیشگیرانه از انتشار ویروس کرونا، مرزهای زمینی خود با ایران را بست و اداره گذرگاه های مرزی عراق در این باره اعلام کرد که مرزهای زمینی این کشور به روی مسافران ایرانی تا سه روز بسته شده است.
بر اساس اعلام اداره گذرگاه های مرزی عراق، شهروندان این کشور که از ایران وارد عراق می شوند شامل این ممنوعیت نخواهند بود و واردات محصولات مختلف از ایران نیز در گذرگاه های مرزی ادامه خواهد یافت.
http://kurdpress.com/details.aspx?id=210308
آخرین اخبار
- اقلیم کردستان عراق و ایران بر گسترش و تقویت روابط تأکید کردند
- ناظم دباغ در گفتوگو با خبرگزاری ایرنا: دکتر «مسعود پزشکیان» به اقلیم کردستان عراق میرود
- ناظم دباغ در گفتوگو با ایرنا: ترور اسماعیل هنیه به تنش بیشتر جهان اسلام با رژیم اسرائیل منجر میشود
- نیچیروان بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق با دکتر مسعود پزشکیان رئیس جمهور ایران دیدار کرد
- «نیچیروان بارزانی» جهت شرکت در مراسم تحلیف رئیس جمهور ایران وارد تهران شد
- نیچیروان بارزانی رئیس اقلیم کردستان برای شرکت در مراسم تحلیف رئیس جمهور به تهران میآید
- «سلام رشدی» با «صفین دزهیی» رئیس اداره روابط خارجی حکومت اقلیم کردستان دیدار کرد
- ناظم دباغ در گفتوگو با خبرگزاری ایرنا: تلاش میکنیم مشکلات گذشته میان ایران و اقلیم بوجود نیاید
- سفر نیچیروان بارزانی به تهران؛ گامی مثبت برای اصلاح روابط
- ارزیابی نماینده اقلیم کردستان عراق در ایران از سفر نیچیروان بارزانی به تهران
- ناظم دباغ در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم: در سفر بارزانی درباره هماهنگیهای امنیتی رایزنی شد
- «ناظم دباغ» با «محمود نجفیعرب» رئیس اتاق بازرگانی تهران دیدار کرد
- «ناظم دباغ» با «صفین دزهیی» رئیس اداره روابط خارجی حکومت اقلیم کردستان دیدار کرد
- پروفسور «آلن تورن» جامعهشناس، فیلسوف، متفکر و نظریهپرداز مطرح فرانسوی درگذشت
- «منصور جهانی» منتقد آسیایی سایت معتبر «اندیوایر» بهترین فیلمهای جشنواره کن را انتخاب کرد
- نگاهی به اجرای استاد شهرام ناظری در کنفرانس بینالمللی نسلکشی کُردهای فیلی در اربیل
- در گفتوگو با تلویزیون «فرانس 24» ؛ منصور جهانی: فیلمسازان مطرح ایرانی از جشنواره بینالمللی فیلم کن فرانسه به جهان معرفی شدهاند
- نمایندگی حکومت اقلیم کردستان در همایش بینالمللی هندسه نظم جدید جهانی شرکت کرد
- «ناظم دباغ» با هیئت صادرات و واردات و اتاق بازرگانی حکومت اقلیم کردستان دیدار کرد
- «سلام رشدی» در مراسم استقبال رسمی از رئیس جمهور و وزیر امور خارجه عراق شرکت کرد
- تراژدی انفال در کوهستانِ تنهایی
- ناظم دباغ: اتحادیه میهنی باید بخاطر حفظ امنیت اقلیم کردستان، از تاوان دادن به خاطر مواضع میهنی خود بکاهد
- قدرت نرم از اربیل تا رم
- «سلام رشدی» با «صفین دزهیی» رئیس اداره روابط خارجی حکومت اقلیم کردستان دیدار کرد
- «ناظم دباغ» با خانم «مایرا کوپرز» معاون نماینده «یونامی» در ایران دیدار کرد
- «سلام رشدی» با دانشجویان دختر اقلیم کردستان در تهران دیدار کرد
- عباس غزالی: استاد «محمد ماملی» هنرمندی اصیل و دلسوز ملت و سرزمینش بود
- «سلام رشدی» با دانشجویان اقلیم کردستان در تهران دیدار کرد
- «ناظم دباغ» با مسئول بخش خاورمیانه و میانه عراق در وزارت امور خارجه ایران دیدار کرد
- ناظم دباغ: مهمانان اقليم كردستان عراق نبايد باعث سلب آسايش و امنيت ميزبان شوند