با حضور دکتر «جگرخوین» معاون نمایندگی اقلیم کردستان عراق در تهران، «عبدالرحمان زیباری» وکیل مردم حلبچه در دادگاه صدام و علی شیمیایی، دکتر «مصطفی قانعی» متخصص و پزشک بیماران بمباران شیمیایی حلبچه، دکتر «اسعد اردلان»، دکتر «بایزید مردوخی»، دکتر «قطب الدین صادقی»، دکتر «جعفر حق پناه»، «احسان هوشمند»، دکتر «مجتبی برزویی»، «محمد علی چاوشی»، «اردشیر پشنگ» و چندین شخصیت دیگر، همایش «روایت ایرانی فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه» در تالار اجتماعات پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری جهاد دانشگاهی در شهر تهران برگزار شد.
«عبدالرحمان حاجی زیباری» وکیل مردم حلبچه در دادگاه صدام و حقوقدان سرشناس کُرد، در همایش «روایت ایرانی فاجعه حلبچه» مطلبی تحت عنوان «حلبچه بخشی از انفال و بمباران شیمیایی است» را قرائت نمود که در ادامه آن را میخوانید:
در روز 16/4/1987 اولین حمله شیمیایی رژیم دیکتاتور و ساقط شده بعث، در درهای که ایل بزرگ «جاف» در آن جا زندگی میکنند بر روی مردم بیگناه ساکن منطقه «بالیسان» انجام شد؛ 81 روز پس از این فاجعه، قطعنامه 598 در شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت آتشبست جنگ میان عراق و ایران تصويب شد. این قطعنامه حاوی هیچ گونه محکومیت و رسوایی برای رژیم صدام حسین نبود؛ به همین دلیل کشور جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره) این قطعنامه را قبول نکرد. شورای امنیت سازمان ملل به این جنایت، تنها به عنوان جنگی که میان دو کشور روی داده است، نگاه میکرد؛ ولی این جنایت، بزرگتر و گستردهتر از جنگ میان دو کشور بود. در کنار اینها، ایران در روز 8/8/1988 به برقراری آتشبست رضایت داد و به صورت رسمی در تاریخ 20/8/1988 جنگ میان عراق و ایران متوقف شد. اما عملیات انفال و بمباران شیمیایی توسط رژیم بعث عراق متوقف نشد؛ زيرا عملیات مرحله هشتم انفال از روز 25/8/1988 تا تاريخ 6/9/1988 ادامه پیدا کرد که هیچ گونه جنگی میان عراق و ایران برقرار نبود.
استان دهوک با کشور ایران هیچ مرز مشترکی ندارد و تنها با کشورهای ترکیه و سوریه مرز مشترک دارد. اگر صدام حسین و علی حسن مجید به دلیل اولین بمباران شیمیایی محکوم شده بودند، از دیگر بمبارانهای شیمیایی پشیمان میشدند؛ ولی به این کارشان ادامه دادند تا این که در روز 16/3/1988 شهر حلبچه را بمباران شیمیایی کردند که بر اثر آن 5 هزار نفر شهید و 11 هزار نفر زخمی شدند. همچنین همان رژیم در روز 2/8/1990 کشور کویت را اشغال کرد. همچنین در بهار سال 1991 قيام مردم عراق و کردستان در 14 استان توسط این رژیم سرکوب شد.
به اعتقاد بنده، حلبچه بخشی از عملیات انفال است، به این دلایل:
1 ـ در بین مراحل انفال 1 و 2 صورت گرفته است.
2 ـ متهمان پرونده انفال همان متهمان پرونده حلبچه هستند.
3 ـ قربانیان پرونده انفال همان قربانیان پرونده حلبچه هستند و برادران ایرانیمان که آنها هم ریشة آریایی دارند، به عبارت دیگر صدام حسین با یک سنگ دو گنجشک را کشت، گروهی که ملیت آنها کُرد بودند را از بین برد و گروهی دیگر را که ملیت آنها کُرد و ایرانی و ریشة آنها آریایی است را قتل و عام نمود. همچنین عملیات انفال اول که در روز 9/2/1988 تا تاريخ 23/2/1988 به طور مرتب ادامه داشت، عملیاتی سخت بود؛ برای این که مردم را از روستاها به سمت زندانهای دسته جمعی در «توبزاوا» در نزدیکی کرکوک منتقل کنند؛تا بعداً آنها را با اتومبیل به کوههای «حمرین» و یا «حَزَر» و یا «نُگره سلمان» ببرند، اما صدام حسین تصمیم گرفت حلبچه را در همان مکان خودش به گور دسته جمعی تبدیل نماید، بدون این که مردمانش را به جای دیگری منتقل کند.
4 ـ رأی نهایی در مورد پرونده انفال براساس مواد ، 12،11 و 13 قانون شماره 10 سال 2005 قانون دادگاه عالی جنایات عراق و رأی نهایی در مورد پرونده حلبچه نیز با همان مواد قانونی مورد تأیید قرار گرفت. در کنار اینها در روز 17/1/2010 این جنایت را به عنوان نسلکشی و جنایت علیه بشریت (ژینوساید) قلمداد نکرد، ولی دادگاه تجدید نظر در روز 28/2/2010 آن را به عنوان نسلکشی اعلام نمود و به انفال تبديل شده، زيرا از اساس انفال است.
5 ـ حلبچه انفال است، بلکه قله انفال نیز هست؛ زيرا در مرحلهای جنایت نسلکشی غليان میکند، حلبچه امواج خروشان نسلکشی انفال است. همچنین عملیات منطقه «گرمیان» غُرش نسلکشی انفال است که در مدت 13 روز از تاريخ 7/4/1988 تا 20/4/1988 تعداد 55 هزار مردم گرمیانی انفال شدند و از طرف رژیم بعث سر به نیست شدند.
هم اکنون جنگ عراق و ایران خاتمه یافته است، ولی منازعه همچنان ادامه دارد، خسارات ناشی از جنگ پیگیری نشده است. حلبچه به استان تبدیل شد؛ ولی زخمها هنوز التيام نيافتهاند و خسارات ناشی از بمباران شیمیایی هنوز جبران نشده است. عراق و ایران همچون دو کشور با همديگر مشکلات را برطرف میکنند ولی نه از راه دادگاه عدالت بینالمللی لاهه.
کُرد و عراق و ایران چرا با همدیگر علیه کمپانیهایی که سلاح کشتار جمعی را به صدام حسین فروختند و تعداد آنها 207 شرکت است، شکایتی تنظیم نمیکنند؟
چرا عراق و ایران با همدیگر شکایتی علیه این کشورها نمینویسند؟
همه اینها سؤال هستند و ضرورت دارد که جواب درستی به آنها داده شود.